امروز، شرایط جامعه ایران به گونه ای است که دردها و آلام هموطنانمان هر روز فزونی می گیرد. درد نان و آب و آزادی، زندگی را بر بیشتر ایرانیان دشوار نموده است. این روزها، درد جدیدی نیز به دردهایمان اضافه شده است و آن تحمل خرد شدن عزیزترین عزیزانمان در برابر چشمان حیرت زده مان است و در مقابل این حیرت، آنچه می بینیم قساوت حکومتی است که گویی از انسانیت کمترین بهره را هم نبرده است. و سوالی که پیش می آید این است که چه باید کرد؟
دلهای همه ما چرکین است. خشم درونمان را پر کرده است. ابزارهای مبازره هم که این روزها به حداقل رسیده است. در این هماورد سخت و دشوار، گروهی ترجیح داده اند حالا که زورشان به منبع آلام امروزشان نمی رسد، این خشم را بر سر همدیگر خالی کنند، گروهی نغمه های یاس سردهند و گروهی در تخیلات و توهمات، به تصور پیروزی به مرز بندی و افزودن مطالبات پرداخته اند و دستهای پیدا و نهان حکومت هم در دامن زدن به این ناملایمات قابل تامل و بررسی است. این البته قصه چهره غالب جنبش نیست و بدنه اصلی جنبش که روزهای بلوغش را تجربه می کند، نیک می داند که خشم را به نفرت و یاس دامن زدن اندیشه ای سبز نیست. و تصور کنید که در این میانه، دشواری رهبران سبز چیست؟ از یک سو، نه می بایست سر تسلیم فرود آورند که سپاه انبوه و بی شمارشان بی رمق و سرخورده گردد و از آن سوی گشودن راهی در این کشاکش به دشوارترین امر موجود تبدیل شده است. لحظه ای خود را به جای آنان تصور کردن، ما را به دشواری این لحظه سخت تصمیم سازی متقاعد خواهد کرد.
و موسوی و کروبی، نه بسان قهرمانان اساطیری، که در نقش رهبران مدرن، اخلاقی ترین تصمیمشان را گرفتند. اگر باور کنیم، که درد امروز جنبش، درد تحقیر انسانیت است و پیروزی را نه در حصول نتیجه به هر قیمت، بلکه دستیابی اخلاقی به اهدافی انسانی بدانیم، درخواست موسوی و کروبی برای شکستن اعتصاب آزادگان دربند را باید گامی در جهت پیروزی جنبش به حساب آوریم.
اما، در این میانه بودند کسانی هم که به این تصمیم معترض بودند و منتقد. این انتقادها حق آنان است و زیبایی جنبش سبز چنان است که نقد را نه نغمت که نعمتی برای تعالی جنبش و روزهای آینده آن می داند. هم از این روست که نگارنده ضمن محترم شمردن حق انتقاد این دوستان، در این کوتاه نوشته، نقدی بر بر یکی از نقدهای مطرح شده می نگارد.
دوستی نوشته بود که از این درخواست رهبران سبز به درد آمده و آنها را به بی هنری و انفعال و عدم درایت در استفاده از فرصتهایی نظیر اعتصاب روزنامه نگاران و تبدیل آن به اهرمی برای فشار به حاکمان محکوم کرده بود. در پاسخ به این نقد وارده باید گفت که اقبال عمومی مردم به رهبران سبز، به دلیل صداقت، پایمردی و رویکرد اخلاقی در رفتار سیاسی شان بوده است. این رویکرد اخلاقی حکم می کند، که در مبارزه، انسانها را وسیله ای برای هدف غایی هر چند مطلوب قرار ندهند. موسوی و کروبی، فرماندهان جنگی نیستند که سربازانشان را برای خنثی کردن مینها به عبور از میدان مین فراخوانند. بر خلاف اسلافشان، شیوه آنها پیروزی خون بر شمشیر نیست. انسان نه وسیله، که هدف مبارزه شان است. آمده اند که دردها و آلام هموطنانمان را کاهش دهند. چگونه از آنها بخواهیم، که به تهییج اعتصاب کنندگان که در شرایط سخت زندان به سر می برند، بپردازند؟ استقامت وپایمردی آزدگان دربند برای افشای برهنگی های این حکومت ستودنی است، اما تهییج آنها به نحوی که جانهای عزیزشان به خطر افتد، نه اخلاقی است و نه هنر. بسیار مسرورم که رهبران سبز، هنر سواستفاده از جانها و انسانها را ندارند. بگذار که به بی هنری محکوم شوند، اما از شکوه اخلاق سقوط نکنند. تصمیم اخلاقی رهبران سبز، نه دردآور که ستودنی است. درد آنجاست که از وظایف اخلاقی مان عدول کنیم و به بهایی اندک رهبران را به بی اخلاقی فراخوانیم. درد آنجاست که تن عزیزترین عزیزانمان در بند و سختی است و ما در بهره برداری از تنهای آزرده شان برنامه ریزی کنیم.
مبارزه امروز، تفنن و تفریح نیست. پای جان انسانها در میان است. دیر نباشد که خبرهای ناگوار بشنویم، به خصوص آنکه شنیده ها از تصمیم مبارزان آزادی در ادامه اعتصاب غذایشان حکایت دارد. در این میانه باید که هم صدا شویم. هر قدر که می توانیم صدای دربندشان را بلندتر فریاد زنیم تا پژواک صدایشان در همه جا منتشر شود. شاید که این حکومت جائر اندکی شرم کند. از آن سوی همه با هم همصدا با رهبران سبزمان آنها را به شکستن اعتصاب غذایشان فراخوانیم:
آزاد مردان زندانی! همه آزادی خواهان و حق طلبان پیام شمارا شنیدند و استواری شما را بر سر مطالبات انسانی و مشروع مشاهده کردند.
درود بر شما! ایستادگی شما گواه بر آن است که می توان بدن ها را به محبس کشید، اما نمی توان بر جان آن ها چیره شد.
عزیزان ملت و پیشتازان جنبش سبز! اکنون که پیام شما و خانواده های مبارزتان در سطح جهان و داخل کشور منتشر شده است، مردم نگران سلامتی شما به عنوان سرمایه های سبز کشورند. ما ازهمه شما درخواست می کنیم اعتصاب غذای خود را پایان دهید
پیشنهاد می کنم، تا دیر نشده و خبرهای ناگوار از اوین مخابره نشده، به حکم وظیفه اخلاقی مان کمپینی ملی و عظیم تشکیل دهیم که صدای این عزیزان را بلندتر و رساتر به گوش همگان رسانیم، و در عین حال از آنها بخواهیم که اعتصابشان را بشکنند.
دلهای همه ما چرکین است. خشم درونمان را پر کرده است. ابزارهای مبازره هم که این روزها به حداقل رسیده است. در این هماورد سخت و دشوار، گروهی ترجیح داده اند حالا که زورشان به منبع آلام امروزشان نمی رسد، این خشم را بر سر همدیگر خالی کنند، گروهی نغمه های یاس سردهند و گروهی در تخیلات و توهمات، به تصور پیروزی به مرز بندی و افزودن مطالبات پرداخته اند و دستهای پیدا و نهان حکومت هم در دامن زدن به این ناملایمات قابل تامل و بررسی است. این البته قصه چهره غالب جنبش نیست و بدنه اصلی جنبش که روزهای بلوغش را تجربه می کند، نیک می داند که خشم را به نفرت و یاس دامن زدن اندیشه ای سبز نیست. و تصور کنید که در این میانه، دشواری رهبران سبز چیست؟ از یک سو، نه می بایست سر تسلیم فرود آورند که سپاه انبوه و بی شمارشان بی رمق و سرخورده گردد و از آن سوی گشودن راهی در این کشاکش به دشوارترین امر موجود تبدیل شده است. لحظه ای خود را به جای آنان تصور کردن، ما را به دشواری این لحظه سخت تصمیم سازی متقاعد خواهد کرد.
و موسوی و کروبی، نه بسان قهرمانان اساطیری، که در نقش رهبران مدرن، اخلاقی ترین تصمیمشان را گرفتند. اگر باور کنیم، که درد امروز جنبش، درد تحقیر انسانیت است و پیروزی را نه در حصول نتیجه به هر قیمت، بلکه دستیابی اخلاقی به اهدافی انسانی بدانیم، درخواست موسوی و کروبی برای شکستن اعتصاب آزادگان دربند را باید گامی در جهت پیروزی جنبش به حساب آوریم.
اما، در این میانه بودند کسانی هم که به این تصمیم معترض بودند و منتقد. این انتقادها حق آنان است و زیبایی جنبش سبز چنان است که نقد را نه نغمت که نعمتی برای تعالی جنبش و روزهای آینده آن می داند. هم از این روست که نگارنده ضمن محترم شمردن حق انتقاد این دوستان، در این کوتاه نوشته، نقدی بر بر یکی از نقدهای مطرح شده می نگارد.
دوستی نوشته بود که از این درخواست رهبران سبز به درد آمده و آنها را به بی هنری و انفعال و عدم درایت در استفاده از فرصتهایی نظیر اعتصاب روزنامه نگاران و تبدیل آن به اهرمی برای فشار به حاکمان محکوم کرده بود. در پاسخ به این نقد وارده باید گفت که اقبال عمومی مردم به رهبران سبز، به دلیل صداقت، پایمردی و رویکرد اخلاقی در رفتار سیاسی شان بوده است. این رویکرد اخلاقی حکم می کند، که در مبارزه، انسانها را وسیله ای برای هدف غایی هر چند مطلوب قرار ندهند. موسوی و کروبی، فرماندهان جنگی نیستند که سربازانشان را برای خنثی کردن مینها به عبور از میدان مین فراخوانند. بر خلاف اسلافشان، شیوه آنها پیروزی خون بر شمشیر نیست. انسان نه وسیله، که هدف مبارزه شان است. آمده اند که دردها و آلام هموطنانمان را کاهش دهند. چگونه از آنها بخواهیم، که به تهییج اعتصاب کنندگان که در شرایط سخت زندان به سر می برند، بپردازند؟ استقامت وپایمردی آزدگان دربند برای افشای برهنگی های این حکومت ستودنی است، اما تهییج آنها به نحوی که جانهای عزیزشان به خطر افتد، نه اخلاقی است و نه هنر. بسیار مسرورم که رهبران سبز، هنر سواستفاده از جانها و انسانها را ندارند. بگذار که به بی هنری محکوم شوند، اما از شکوه اخلاق سقوط نکنند. تصمیم اخلاقی رهبران سبز، نه دردآور که ستودنی است. درد آنجاست که از وظایف اخلاقی مان عدول کنیم و به بهایی اندک رهبران را به بی اخلاقی فراخوانیم. درد آنجاست که تن عزیزترین عزیزانمان در بند و سختی است و ما در بهره برداری از تنهای آزرده شان برنامه ریزی کنیم.
مبارزه امروز، تفنن و تفریح نیست. پای جان انسانها در میان است. دیر نباشد که خبرهای ناگوار بشنویم، به خصوص آنکه شنیده ها از تصمیم مبارزان آزادی در ادامه اعتصاب غذایشان حکایت دارد. در این میانه باید که هم صدا شویم. هر قدر که می توانیم صدای دربندشان را بلندتر فریاد زنیم تا پژواک صدایشان در همه جا منتشر شود. شاید که این حکومت جائر اندکی شرم کند. از آن سوی همه با هم همصدا با رهبران سبزمان آنها را به شکستن اعتصاب غذایشان فراخوانیم:
آزاد مردان زندانی! همه آزادی خواهان و حق طلبان پیام شمارا شنیدند و استواری شما را بر سر مطالبات انسانی و مشروع مشاهده کردند.
درود بر شما! ایستادگی شما گواه بر آن است که می توان بدن ها را به محبس کشید، اما نمی توان بر جان آن ها چیره شد.
عزیزان ملت و پیشتازان جنبش سبز! اکنون که پیام شما و خانواده های مبارزتان در سطح جهان و داخل کشور منتشر شده است، مردم نگران سلامتی شما به عنوان سرمایه های سبز کشورند. ما ازهمه شما درخواست می کنیم اعتصاب غذای خود را پایان دهید
پیشنهاد می کنم، تا دیر نشده و خبرهای ناگوار از اوین مخابره نشده، به حکم وظیفه اخلاقی مان کمپینی ملی و عظیم تشکیل دهیم که صدای این عزیزان را بلندتر و رساتر به گوش همگان رسانیم، و در عین حال از آنها بخواهیم که اعتصابشان را بشکنند.
----------------------------------------------------------
پی نوشت: اصل این مطلب پیش از این در سایت خبرنگاران سبز منتشر نموده ام:
0 نظرات:
ارسال یک نظر
این دیوار برای یادگاری نوشتن شماست. بر این دیوار کاهگلی هر چه نبشته شود، نظر میهمانی ارجمند است و دلیلی بر موافقت یا مخالفت صاحبخانه نیست. صاحبخانه البته مختار است که هرزنوشته ها و توهین های مستقیم را از این خشت گلی بزداید. ضمنا همه کامنت ها ارزشمندند و پاسخ ندادن به یک کامنت لزوماً به معنی بی توجهی یا کم اهمیت قلمداد کردن آن کامنت یا نویسنده اش نیست.