نیک آهنگ کوثر و خوردن همزمان از آخور و توبره!

آذر ۱۸، ۱۳۹۱


انتشار صحبت های خصوصی نیک آهنگ با مهدی هاشمی  موجی از واکنش ها را ایجاد کرده است. این صحبت ها با تعهد نیک آهنگ مبنی بر خصوصی بودن آنها انجام شده است اما اینک بصورت گسترده منتشر شده اند و با توجه به اینکه مهدی هاشمی همینک در زندان جمهوری اسلامی به سر می برد، تاثیر انتشار این صحبت ها چه بر وضعیت قضایی شخص مهدی هاشمی و چه بر فضای سیاسی ایران چندان غیرقابل پیش بینی نیست.

 صرفنظر از بحث هایی که درباره غیراخلاقی و غیرقانونی بودن این کار چه در ضبط مکالمه و چه در انتشار آن می شود، نوع رفتار نیک آهنگ در قضیه مهدی هاشمی جالب توجه است. در فضایی که پوپولیسم بیداد می کرد (و می کند) و تحلیل هایی غالبا شعاری که در «تاکسی» سیاست ایران و در دل فضای آشفته مجازی  جا باز می کرد (و می کند)، نیک آهنگ کوثر نیز با طرح ها و نوشته های عموما کم مایه اما همگام با موج پوپولیسم ایجاد شده در وب فارسی، توانست جایی محقرانه برای خودش باز کند و برای این کار چه ابزاری بهتر از نردبان پوسیده هاشمی؟!  هاشمی اگر چه سالهاست  همچون یک شیر بی یال و دم و کوپال، نقش موثری در فضای سیاسی کشور ندارد، اما بازی مار و پله سیاست و پوپولیسم در ایران چنان است که یکی مثل احمدی نژاد می تواند سوار بر این نردبان شود و خود را در ضدیت و قطبیت با هاشمی معرفی کند و ناگاه از پستوی شهردای به ریاست جمهوری برسد و هشت سال خودش را با توسل به همین ابزار در قدرت نگه دارد و در آن سوی داستان و در خارج از مرزهای ایران هم یکی مثل نیک آهنگ می تواند سوار بر نردبان ضدیت با هاشمی،  از رختشویی در کانادا به تئوریسینی لشکر پوپولیست ها برسد. افکار عمومی  اما بسیار کم حافظه است و به خاطر ندارد که احمدی نژادی  روزی در رکاب هاشمی خدمت می کرد و همین چند سال پیش وقتی مسئول یکی از ستادهای انتخاباتی هاشمی رفسنجانی بود  در مقام تملق درباره هاشمی گفته بود که « نام هاشمی در تاریخ پرافتخار انقلاب اسلامی با درخشندگی و به نیکی ثبت خواهد شد.» و به همین قرینه، نیک آهنگی که امروز خود را در ضدیت با هاشمی تعریف می کند روزی روزگار جزو خدم و حشم دستگاه هاشمی بوده است و از مشاورت مطبوعاتی و تبلیغاتی گرفته تا فعالیت در سازمان بهینه سازی مصرف سوخت به مدیریت مهدی هاشمی  بخشی از همان خاطرات فراموش شده افکار عمومی است. حتی فضای حاکم بر همین گفتگویی که اخیرا منتشر شده است نیز از وجود نوعی ارتباط دوستانه و صمیمی بین نیک آهنگ و مهدی هاشمی حکایت می کند.

 البته بعدها چه به دلیل خاطره تلخ راه داده نشدن نیک آهنگ به بازی سیاسی در فضای انتخاباتی ایران و چه احتمالا به دلیل قطع یا کم شدن کمک های مالی و چه به دلیل تمایل نیک آهنگ به سوار شدن بر موج ضدیت با هاشمی، این ارتباط حداقل در ظاهر رو به تیرگی نهاد. بعد از این بود که  «بازی بگم بگم» که یک سویش در ایران و توسط احمدی نژاد اجرا می شد یک سوی دیگرش هم در خارج از کشور و توسط نیک آهنگ کوثر اجرا شد. یک روز تهدید به انتشار خاطراتش از فسادهای سازمان بهینه سازی مصرف سوخت می کرد، روز دیگر پس از انتشار قطره ای خاطراتش، آنها را از روی وبلاگش بر می داشت؛ یک روز تهدید به انتشار ارتباط مالی رسانه های مختلف با مهدی هاشمی می کرد و روز دیگری واسطه معامله ای برای اجاره سایت یا روزنامه ای برای مهدی هاشمی می شد؛ و  ...  در تمام این مدت هر چند ظاهرا خود را  در ضدیت با خانواده هاشمی و به خصوص مهدی هاشمی نشان می داد، اما ارتباطش با مهدی هاشمی حفظ می شد که نمونه اش همین گفتگوی صمیمانه و خصوصی اخیرا منتشر شده اش با مهدی هاشمی علیرغم آتش بیاری اش در معرکه هاشمی-بوذری است. این داستان می توانست همچنان ادامه داشته باشد ولی  انتشار مکالمات خصوصی نیک آهنگ با مهدی هاشمی مطمئنا آنچنان تبعات سنگینی برای مهدی هاشمی خواهد داشت که احتمالا نیک آهنگ دیگر نتواند بازیِ  همزمان خوردن از آخور و توبره را ادامه بدهد! و شاید هم انتشار مرحله ای این مکالمات، آخرین بهره برداری ها از بازی ای است که برای نیک آهنگ رو به اتمام است ولی برای مهدی هاشمی تازه شروع شده است، بازی که از این پس مهره های امنیتی رژیم کنترل آن را کاملا در دست خواهند گرفت. پاسی که نیک آهنگ داده است  آنقدر بلند است که آبشاری که از پی آن زده می شود می تواند در هر گوشه زمین فرود آید، از اعتراف تلویزیونی هاشمی گرفته تا حتی اعدام او! حتی می توانند کاری کنند که دامنه آن از مهدی هاشمی و خانواده هاشمی هم فراتر برود و آتش آن دامن زندانیان سیاسی و رهبران جنبش سبز را هم بگیرد. از سال  88 و بعد از شکل گیری جنبش سبز، نیروهای امنیتی رژیم دنبال جا انداختن سناریویی بودند که هیچ چیزش با هیچ چیزش نمی خواند ولی حالا به مدد این تحفه ای که نیک آهنگ به ارمغان آورده، پختن یک سناریوی مرتب کار چندان دشواری نیست.


در همین زمینه:

1-      آرش بهمنی: خوشا به حال کلاغان قیل و قال‌پرست

2-       اسپینوزا: سناریوی تحدید و کنترل هاشمی با نقش آفرینی نیک آهنگ

3-       محمود فرجامی: دربارهانتشار مکالمه‌ی مهدی هاشمی با نیک آهنگ کوثر

4-      علیرضا رضایی: دلم گرفت نیک آهنگ ....

5-      دلقک ایرانی: نیکآهنگ کوثر داغ ننگی بر پیشانی روزنامه نگاری حرفه ای ایران!

6-       بنگریم: آیا هدفوسیله را توجیه میکند؟

7-      شوالیه فارسی: مهدی هاشمی و گرفتاری بین افعی و مار غاشیه

8-      گزارش رادیوکوچه


   

 

بهره کشی حکومت از فعالین ضدجنگ را باید مدیرت کرد

اسفند ۱۵، ۱۳۹۰

حکومت ایران به دلیل فقدان مشروعیت مردمی همیشه ناگزیر از تهییج توده‌ها با مفاهیم قلب ماهیت شده و تغییر آمرانه در اولویت‌‌بندی ارزشهای جامعه بوده است. در جنگی که تمامیت ارضی ایران را تهدید می‌کرد، حکومت از قدس و کربلا و نمادهای مذهبی مایه می‌گذاشت و ارزشهای ملی را کمرنگ می‌کرد، و حالا که ارزشها و نمادهای مذهبی کمتر به کار تهییج توده‌ها می‌آیند، با تغییر پایگاه مشروعیت سازی، از مذهب به  ناسیونالیسم رجوع کرده است و به عنوان مثال در روزهای انتخابات به جای آنکه مانند ایام قدیم شرکت در انتخابات را یک تکلیف شرعی اعلام کند و سعی می‌کند با پخش سرودهای ملی، بخش بیشتری از مردم را به پای صندوق‌های رای بیاورد.  تاکیدی که در سالهای اخیر بر فوبیاهایی همچون تمامیت ارضی، حاکمیت ملی،  اقتدار ملی، امنیت ملی و امثالهم به کار رفته، می‌تواند  در همین راستا تلقی شود. جالب اینجاست که عموما  در تمام این سالها  این واژگان نه در برابر دشمنان و تهدیدهای خارجی، بلکه به عنوان ابزاری برای سرکوب و خفقان داخلی استفاده شده است. این امر  در واقع نشان دهنده نوع نگاه حاکمیت به مردم  و ارزیابی‌اش از پایگاه مشروعیت فروریخته‌اش می‌باشد.


در چنین شرایطی که حکومت از درون با بحرانهای مختلف مشروعیتی و ناکارآمدی مواجه هست، در فضای بین المللی نیز با بحرانهای متعدد روبروست و آرام آرام می‌رود که ایران در بحرانی بزرگ گرفتار شود. خطر جنگ کاملا جدی است و همه شواهد حکایت از آن  دارد که سطح درگیری جامعه بین المللی با ایران با سرعتی زیاد رو به افزایش است و هر آن احتمال این وجود دارد که شعله های جنگ برافروخته شود.  اوضاع وقتی بدتر می‌شود که جنگ نه بصورت گسترده، بلکه صرفا  محدود به هدف قرار دادن بخش های نظامی و هسته ای ایران شود. در چنین شرایطی، کاملا قابل پیش بینی است که حکومت، شدیدا به سمت بستن فضای سیاسی داخل حرکت می‌کند و برای این منظور، ناگزیر دست به سواستفاده از مفاهیمی چون لزوم اتحاد جهت حفظ تمامیت ارضی و امنیت ملی و امثالهم خواهد زد تا به سرکوب همه مخالفین کوچک و بزرگ بپردازد. اما تکلیف فعالین سیاسی و حقوق بشری در این شرایط چیست؟
در این یادداشت بنا نیست که به دفاع از گزینه حمله نظامی یا مخالفت با  آن بپردازیم، بلکه صحبت بر سر این است که در صورت قطعی شدن وقوع جنگ چه مواضعی را باید اتخاذ نمود. تکلیف آنهایی که به دفاع از گزینه حمله نظامی و دخالت خارجی پرداخته‌اند مشخص است اما آنهایی که بر مخالفت با جنگ اصرار دارند، هر آینه ممکن است که تلاشها و مخالفت‌هایشان با جنگ، مورد بهره برداری و سواستفاده حکومت ایران قرار گیرد و حتی ممکن است بخش‌های سنتی تر اپوزیسیون با نیروهای حکومت در یک جبهه قرار گیرند. حتی همین حالا در نسخه‌ای که عباس عبدی در مصاحبه با روز پیچیده است می‌گوید [1]: «متاسفانه برخي نيروهاي سياسي چنان به مواضع غلط افتاده‌اند كه پيشاپيش مسئوليت وقوع هر جنگي را به‌عهده حكومت ايران انداخته‌اند و از فرط دشمني با حكومت ايران، بديهي‌ترين نكات را در رفتار حكومت‌هاي ديگر ناديده انگاشته‌اند.» و به زبان بی‌زبانی، از  فعالین سیاسی می‌خواهد  که مراقب باشند در موضع گیریهایشان همسو با دشمنان ایران تلقی نشوند و در این دعوا جانب حکومت را بگیرند.  در پشت این نگاه همان اسارت در گفتمان سنتی نهفته است که انتظار دارد همه حقوق حقه مردم و فعالین سیاسی به تامین امنیت و اقتدار ملی و تمامیت ارضی فرو کاهیده شود و حکومت نیز با سواستفاده از همین گفتمان، به خوبی توانسته است امنیت و اقتدار ملی را به امنیت و اقتدار گروه حاکمان تنزل دهد.  اما سوال این است که وقتی همه سیاست‌های حکومت نشان از آن دارد که نیروهای حاکم به استقبال جنگ رفته‌اند و مشتاقانه جنگ را برای مصارف داخلی خود طلب می‌کنند، مخالفین جنگ  چه دیالوگ منطقی‌ای  را می‌توانند با جامعه جهانی برای مخالفت با جنگ برقرار کنند؟ و چرا مسئولیت تامه حکومت در پدید آمدن شرایط جاری را کتمان کنند؟ در همه سالهای گذشته شاهد بوده‌ایم که توهم  «دشمن » فرضی مدتها ورد زبان رهبری حکومت ایران بوده است تا بواسطه آن فضای داخلی کشور در حالت نیمه جنگی نگه داشته شود و همه فعالیت‌های سیاسی و حقوق بشری سرکوب شود. حالا با  تلاش‌های تندروان سوارشده  بر عرصه سیاست‌گذاری حکومت ایران، دشمن فرضی نظام، تحقق عینی یافته است. مبارک‌شان باشد! اما در این میان گناه فعالین سیاسی چیست و در این  وضعیت چگونه و با چه توجیهی در زمین حکومت بازی کنند و با رفع تقصیر از حکومت ایران، به مخالفت با جنگ بپردازند؟  اگر نگرانی  از بابت  انسداد فضای سیاسی کشور است، چه تضمینی وجود دارد، که مخالفت با جنگ و بازی در زمین حکومت ایران، تضمین کننده حیات نباتی فعالین سیاسی در داخل کشور باشد؟ در واقع اگرهم  بناست که با جنگ مخالفت بشود باید به نحوی عمل نمود که حکومت ایران نتواند از موضع مخالفت با جنگ  مخالفینش سواستفاده نماید. برای این منظور دو رویکرد را می‌توان متصور گردید که ذیلا توضیح داده خواهند شد:

راه اول سکوت است! از قدیم گفته‌اند که سکوت سرشار ازناگفته‌هاست بخصوص وقتی که راه بر هر گونه کنشی بسته است و فضای سیاسی کاملا مسدود است. در این شرایط مثلا آقای عبدی که خودش روزگاری در دفاع از طرح سکوت زیدآبادی[2] سخن گفته بود،  مجبور نیست که  سکوت را بشکند و برای اینکه کنشی را ایجاد نماید از فعالین سیاسی بخواهد که از بار مسئولیت حکومت ایران در جنگ احتمالی بکاهند.  از قضا زیدآبادی موضع سکوتش را به قضیه مخالفت با جنگ هم توسعه داده بود و فعالیت‌های ضد جنگ فعالین سیاسی ایران را تلاش هایی رومانتیک و فانتزی اما هیجان انگیز خوانده بود که تاثیر خاصی بر هیچ کدام از طرفین جنگ احتمالی ندارند. اوهمچنین اشاره نموده بود در شرایطی که فعالین سیاسی کوچکترین امکان تحرکی ندارند، مخالفت‌شان با جنگ صرفا  گرفتار آمدن در چنبره تناقضات است و لذا  به آنها توصیه نموده بود که  بهتر است وقتی کاری از پیش نمی‌برند سکوت کنند تا حداقل مورد بهره‌کشی حکومت واقع نشوند.

اما آنهایی که هنوز فکر می‌کنند سکوت انفعال است و کماکان اصرار دارند که کنشی در مخالفت با جنگ بروز دهند، بدیهی است که باید به نحوی عمل کنند که مرزبندی‌شان با نیروهای حکومت کاملا مشخص باشد. در گام نخست  باید مسئولیت تامه حکومت ایران در پدید آمدن شرایط جاری به وضوح تشریح گردد و حکومت را در این زمینه  به چالش کشید. دوما این نکته را باید در نظر گرفت که مخالفت با جنگ هیچ تضادی با  بهره‌گیری از فشار جامعه بین‌المللی بر حکومت ایران  ندارد و اگر نیروهای سیاسی داخل کشور در شرایط فعلی از  اتخاذ چنین  رویکردی ناتوان هستند حداقل از منع اخلاقی برای این موضوع سخن نگویند و نگاه سنتی به استقلال را پرو بال ندهند تا اگر فردا روزی سرکوب‌های بی رویه حکومت، دخالت جامعه بین‌المللی را ناگزیر و ضروری نمود، با بن بست تئوریک مواجه نشوند.  سوما باید تصریح کرد که موضع ضد جنگی هم اگر در «این مقطع زمانی»هست  به خاطر بیگانه ستیزی نیست چرا که ظلمی که آن آشنا کرد اگر بیش از ظلم بیگانه بر این مرز و بوم نباشد کم از آن ندارد.  و در نهایت و پس از همه این مرزبندیها، می توان با جنگ مخالفت نمود فقط و فقط به خاطر خون انسانهای بی ‌گناهی که در آتش جنگ خواهد ریخت و تر و خشک را با هم خواهد سوزاند . با اتخاذ این رویکرد، ضمن حفظ موضع ضدجنگ، از خطر قرار گرفتن در جبهه حکومت ایران  جلوگیری شده و امکان بهره برداری حکومت، از فعالیت‌های  ضد جنگ فعالین سیاسی و حقوق بشری به حداقل ممکن می‌رسد.





پی نوشت: این مطلب را پیش از این در وبلاگ  سه راه جمهوری منتشر نموده ام. 

دعوت جمعی از بلاگرها به تحریم فعال نمایش انتخاباتی حکومت ایران

دی ۱۲، ۱۳۹۰



دیو اقتدارگرایی و مطلق طلبی حکومت ایران، که پیش از این و بی آنکه اعتقادی به جمهور مردم داشته باشد، در لباس جمهوریت رخ نهان کرده بود، در انتخابات ۸۸ و حوادث پس از آن چهره عیان نمود و هر چه دیوان همه دارند را یک جا به نمایش درآورد. تقلب٬ خیانت٬ قتل٬ جنایت و تجاوز را ضمیمه کودتای نظامی سرداران فربه از ثروت های نفتی نمود تا حجت را بر همگان تمام نماید که این دیوِ زنجیرپاره کرده‌ی استبداد دینی به قفس برنمی‌گردد. پیداست که پس از انتخابات ۸۸ در این شهر پرآشوب٬ سمفونیِ اصلاح آواز بی محل تاریخ ‌گذشته‌ای بود که هم خنده‌ی مردمان تلخ کام ایران را برمی انگیخت و هم قهقهه‌ی تمسخرآمیز اصحاب استبداد را. هم از این رو بود که مردم و همراهان بزرگ سبزشان دست از اصلاحاتی که صرفا در حضور انتخاباتی خلاصه میشد کشیدند و به جای آن، مسیر ایستادگی و مقاومت در برابر استبداد را برگزیدند.

اینک اما در سردترین فصل حیات سیاسی معاصر ایران، دوباره سیرک انتخاباتی جدیدی به راه افتاده است. حکومت که مشروعیت خود را از دست رفته می‌بیند به دنبال آن است که به این فضای بسته‌ی خفقان‌آور٬ به خیال خام خویش٬ گرمایی ببخشد تا برای اجرای نمایشنامه مضحک انتخابات، باز تعدادی تماشاچی و بازیگر فراهم نماید. اما کیست که نداند حکومت ایران، انتخابات را نه برای اعمال اراده مردم بلکه برای بزک کردن چهره واقعی استبدادی‌اش به نمایش می گذارد، و کیست که نداند دستاورد این سیرک انتخاباتی قرار است صندوق های از پیش پر شده ای باشند که آمارهای پیشاپیش تعیین شده‌ و دروغین ۶۳ درصدی و  یا شاید هم
 98.2 درصدی را به نمایش نهند؛ و محصول این صندوق ها قرار است نمایندگان گلچین شده ای باشند که به فرمان بیتِ استبداد، قیام و قعود کنند و بر فسادهای سیاسی و اقتصادی فراگیر چشم بپوشند. پر واضح است که قرار نیست با این انتخابات اتفاق خاصی بیفتد جز اینکه چند روزی دستگاههای تبلیغاتی حکوت با توسل به آمارهایی دروغ مدعی حضور "حماسی" مردم شوند تا سرمه بر چشمان فساد ساختاری حکومت بکشند بلکه کمی از آب رفته را به جوی خشک مشروعیت نظام برگردانند. روشن است که در این شرایط جریان‌های اصیل سیاسی هرگز حاضر نمی شوند که بازیگر این نمایش مضحک انتخاباتی شوند و آبروی خود را هزینه گرم کردن تنور سرد این انتخابات نمایند.
انتخابات ۸۸ و حوادث پس از آن حجت را بر همه فعالین و گروههای سیاسی تمام نمود و نشان داد که ظرفیت اصلاح انتخاباتی نظام کاملا به اتمام رسیده و دیگر ذیل نام اصلاحات نمی توان به عرصه انتخابات بازگشت و از مردم مطالبه‌ی همراهی نمود. مردمی که به دعوت اصلاح طلبان وارد عرصه انتخابات شدند، هزینه سنگینی برای رای‌شان پرداخت نمودند. نمی توان بر آن همه کشته دادن‌ها و زندان رفتن‌ها چشم پوشید و دوباره دست در دست کسانی گذاشت که خون فرزندان این سرزمین را ریختند و در مدت دو سالی که گذشت، هیچ اقدامی برای جبران ظلم و ستمی که بر مردم روا داشتند، نکردند٬ همانگونه که در قبال جنایت‌های پیشین خویش نکردند.
ازسوی دیگر، با وجود محدودیت‌هایی همچون نظارت استصوابی، یک‌دستی و هم‌دستی مجریان و ناظران انتخاباتی، فضای بسته‌ی سیاسی کشور و عدم امکان فعالیت احزاب و روزنامه ها، امروز برگزاری و تحقق انتخاباتی آزاد و سالم و عاری از تقلب به هیچ عنوان ممکن نیست و بر فرض محال در صورت تحقق، با وجود انسداد سیاسی حاکم در ساختار سیاسی کشور، فربه شدن نهادهای انتصابی، و در مقابل، نحیف شدن نهادهای انتخابی نظام و قدرت گرفتن بی رویه‌ی نهادهای نظامی و شکل گرفتن محفل های متعدد امنیتی و اقتصادی، عملا هیچ کاری از منتخبین مردم برنمی آید همانگونه که از دولت های هفتم و هشتم و مجلس ششم در شرایطی به مراتب بهتر برنیامد.  پیداست که مسئولیت شرایط پیش آمده و پیامدهای مربوطه صرفا بر عهده حاکمیتی است که همواره در پی مهندسی انتخابات بوده و نه نیروهای دمکراسی خواهی که مطالبه اصلی شان مراجعه واقعی به صندوق های رای است اما امروز ناگزیر از تحریم انتخابات نمایشی حکومت شده اند.
لذا همانگونه که میر حسین موسوی درآخرین پیام و در آخرین فرصت از درون زندان محصورش نوشت امیدی به انتخابات و شرکت در آن نیست. و نیز، همانطور که در پیام اخیر مهدی کروبی و همچنین بیانیه ۳۹ زندانی سیاسی  نیز منعکس شده است، انتخابات فرمایشی مجلس از هم اکنون محکوم به شکست است و آخرین تیر بر پیکرجمهوری اسلامی خواهد بود و از این پس، با تابوت جنازه‌ای مواجه خواهیم بود که بر دستان اقتدارگرایان  سنگینی می کند و روز به روز بر تعفن و فسادش افزوده خواهد شد. در این شرایط، گروههای سیاسی یا کاندیداهای منفردی که به هر نحوی با مشارکت در انتخابات  زیر این تابوت را بگیرند چیزی جز بی آبرویی برای خود به ارمغان نخواهند آورد. اما نگرانی آن جاست که این افراد بخواهند از سرمایه و اعتبار جنبش سبز، برای رسیدن به مقاصد انتخاباتی خویش هزینه نمایند. ما شدیدا نسبت به این موضوع هشدار داده و از مجموعه های فعال در قالب جنبش آزادی خواهی مردم ایران می خواهیم که با مرزبندی صریح و بیان مواضعی آشکار، مانع از به حراج گذاشته شدن سرمایه های والای این جنبش شوند.
همچنین معتقدیم که تنها عدم شرکت در انتخابات کفایت نکرده و می بایست تحریم فعالانه آن به صورت جدی و توسط نیروهای فعال در جنبش سبز دنبال شود به نحوی که عمل تحریم از سطح بیانیه ها فراتر رفته و منجر به نمود عینی در سطح جامعه شود. بدیهی است که موثرترین استراتژی پیش روی نیروهای دموکراسی طلب، مشروعیت زدایی از نمایش انتخاباتی حاکمیتی است که تن به انتخاب و رای مردم نمی دهد. مشروعیت زدایی از حاکمیت و نمایش های انتخاباتی اش نیز، بدون توسل به ابزارهای مقاومت مدنی شدنی نیست. مهمترین عامل در انتخاب روش مناسب برای مقاومت مدنی در مقابل سناریوی انتخابات، به صحنه آوردن شهروندانی است که تن به نمایش انتخاباتی حاکمیت نداده اند. گروه های فعال جنبش سبز می‌توانند با همفکری اعضای فعال، سعی در یافتن کنش هایی کم هزینه برای عینیت دادن به تجمعات مخالفان چنین انتصابات فرمایشی­ای داشته باشند. بروز بیرونی و عینیت دادن به چنین اعتراضاتی، الزاما منوط به راهپیمایی خیابانی نیست و می توان ایده های کاراتری همچون تجمع مخالفان در مکان هایی ویژه (مانند اماکن زیارتی و تفریحی) و یا راه های ابتکاری دیگری یافت تا مانع از آن شد که جمعیت وسیع تحریم کنندگان انتصابات حکومتی در آمارهای ساختگی حکومت گم شوند. دست یابی به کاراترین ایده‌ها، منوط به ایجاد فضایی است که در آن نیروهای فعال جنبش از موضع انفعالی تنها عدم شرکت در انتخابات فاصله بگیرند و به جای آن تحریم فعالانه‌ی انتخابات نمایشی و فرمایشی را در پیش گرفته و از فرصتی که احتمالا با گشایش نسبی فضای سیاسی جامعه در ایام منتهی به انتخابات بوجود می آید برای بروز کنش‌هایی عملی و موثر بهره‌ی کافی و هوشمندانه ببرند.

1- در صورت تمایل به  امضا نمودن این نامه و اضافه شدن به این لیست، پس از انتشار این مطلب در وبلاگ خود، آدرس لینک مربوطه را به آدرس ahmadsaidi8808@gmail.com ایمیل نمایید.

2- اسامی وبلاگ های امضا کننده بیانیه: 
2-      وبلاگ افکار فردا http://myv3ewinsky.blogspot.com/
3-      وبلاگ امید فردا  http://omidfardadk.wordpress.com
4-      وبلاگ آدام اولوشن  http://evolution-adam.blogspot.com
5-      وبلاگ آرام نامه  http://araaamnameh.wordpress.com
6-      وبلاگ آرمان سبز http://armaanesabz.blogspot.com
7-      وبلاگ تهیرو http://tohirow.wordpress.com
8-      وبلاگ جنبش سبز و زیبا http://sabzoziba.blogspot.com
9-      وبلاگ جینگیلیمستان http://jigilimaston.blogspot.com
10-   وبلاگ چه باید کرد؟  http://green-khoramdin.blogspot.com
11-   وبلاگ خورشید سبز http://greensun88.blogspot.com
12-   وبلاگ خیزش  http://khizesh2009.blogspot.com
13-   وبلاگ درویش  http://darvishshirazi.persianblog.ir
14-   وبلاگ رنگ سبز  http://salamsabbz.blogdoon.com
15-   وبلاگ ساغر http://saghhar.wordpress.com
16-   وبلاگ سبزه زار http://sabzezaran.blogspot.com
17-   وبلاگ سرنامه (ارژنگ هدایت)  http://sarnameh.wordpress.com
18-   وبلاگ سکولاریسم (ایمان خبازی)  http://imankhabazi.wordpress.com
19-   وبلاگ سی خرداد http://www.mehdimixer.blogspot.com
20-   وبلاگ سیامک فرید  http://belgiran.wordpress.com
21-   وبلاگ علیرضا رضایی  http://alirezarezaee1.blogspot.com
22-   وبلاگ فصل آگاهی (احسان سلطانی) http://www.fasleagahi.info
23-   وبلاگ کلاغ سیاه قصه های دور (ابراهیم مهتری) http://yuyop.blogfa.com
24-   وبلاگ گاه نوشته های  آکریم  http://akarim8808.blogspot.com
25-   وبلاگ گاه نوشته های آلفرد http://1freedomseeker.wordpress.com
26-   وبلاگ گل گاوزبان http://golegavzaban.wordpress.com
27-   وبلاگ محسن موسوی http://mohsenmousavi.blogspot.com
28-   وبلاگ مخلوق http://www.makhlough.blogspot.com
29-   وبلاگ مرثیه‌های خاک (آرش بهمنی)  http://arashbahmani61.blogspot.com
30-   وبلاگ مصائب آنا http://passionofanna.wordpress.com
31-   وبلاگ ملودی http://melodi-not.blogspot.com
32-   وبلاگ مهدی سحرخیز http://onlymehdi.saharkhiz.net
33-   وبلاگ میرعلی سبزینه  https://miralisabzineh3.wordpress.com
34-   وبلاگ میزان قلم  http://www.mizan2.ghalam.org
35-   وبلاگ نسیم آزادی http://nasimeazadi.wordpress.com
36-   وبلاگ نوشته های فرخ توازن  http://www.tavazon.blogspot.com
37-   وبلاگ نیا http://brabt.blogspot.com
38-   وبلاگ همبستگی با زندانیان سیاسی http://www.hambastegi83.blogspot.com
39-   وبلاگ وارش  http://varesh-tika.blogspot.com
40-   وبلاگ ورق پاره های زندان  (امیر رشیدی)  http://tornpapersofprison.blogspot.com
41-   وبلاگ یادگاری  http://illia-z.blogspot.com
42-   وبلاگ 777   http://777vvvv.blogspot.com
43-   وبلاگ بند 209        http://www.2vominband209.blogfa.com
44-   وبلاگ آینه  http://ayeneh50.blogspot.com
45-   وبلاگ کابوک  http://kabouk.wordpress.com

46-    وبلاگ رهایی http://rahai6.blogspot.com

47-   وبلاگ حقوق ایرانیان http://iranianrights.com

48-   وبلاگ خورشید نشان http://khorshidneshan.blogspot.com

49-   وبلاگ نگاه دوباره http://negahedobare.wordpress.com
50-   وبلاگ تحریم انتخابات  http://tahrimentekhabat.blogspot.com
51-   وبلاگ دروغ  http://doruq.blogfa.com
52-   وبلاگ وصیت نامه http://vasiatnameh.com

53-    وبلاگ جمعیت دمکراسی خواهان ایران http://mehdidadashzadeh.blogspot.com

54-   وبلاگ هرمان http://yekmagnat.wordpress.com

55-    وبلاگ سارا زرکوب http://sarazarkoob.wordpress.com/
56-   جامعه وبلاگ نویسان سبز http://greenbloggercamp.wordpress.com

57-   وبلاگ کاک هیوا   http://www.kak-hiwa.blogspot.com/
58-   وبلاگ احمد باطبی http://www.ahmadbatebi.com

59-   وبلاگ اندیشه http://aandishehh.wordpress.com

60-   وبلاگ پیام ایران  www.saateiran.blogspot.com
61-   وبلاگ اعلامیه سبز http://elamienews.wordpress.com
62-   وبلاگ آرش ناجی http://2000azadi.blogspot.com
63-   وبلاگ زندانی به وسعت ایران http://alvanalipour.blogsky.com/

64-   وبلاگ مرکز پخش فیلتر شکن http://hpip.blogspot.com

65-   وبلاگ انفجار سبز http://greenbigbang.blogspot.com

66-   وبلاگ فریاد آزادی http://minoomehr.blogspot.com
67-   وبلاگ مجله خبری افشاگران https://efshanews.wordpress.com
68-   وبلاگ ایران سبز http://siamakraf.blogspot.com
69-   وبلاگ راه سبز ایران http://rahsabziran.wordpress.com

70-   وبلاگ جنبش سبز مشهد http://jsm1388.blogspot.com
71-   وبلاگ حاشیه ای بر متن اصلی http://hashiehmatn.blogspot.com
72-   وبلاگ ترانه های سبز http://tranehayesabz.blogspot.com

73-   وبلاگ خود نوشته های یک سایکوز http://abkenari.blogspot.com
74-   وبلاگ شباهنگ http://shab-ahang.blogspot.com
75-   وبلاگ همایون نادری فر http://www.h-naderifar.blogspot.com

76-   وبلاگ احمد نورمحمدی https://anourmohammadi.wordpress.com
77-   وبلاگ ما بیشماریم http://greenvictory-2009.blogspot.com
78-   وبلاگ به سوی آزادی http://freedomvatan.blogspot.com

79-   وبلاگ سبز یعنی وطن http://i-sabz-yaani-watan.blogspot.com
80-   وبلاگ نرگس توسلیان http://nargesstavassolian.blogspot.com
81-   وبلاگ نجوای آزادی http://www.kav3h.blog.com/
82-   وبلاگ بابک ق http://vubabak.blogspot.com
83-   وبلاگ تفنگت را زمین بگذار http://victor-v27.blogspot.com
84-   وبلاگ چه باید کرد http://ahmadnour.blogfa.com
85-   وبلاگ پاییز (محمد رضا اسکندری) http://payieez.blogspot.com
86-   وبلاگ خبرنگاران مستقل https://independentjournalists.wordpress.com
87-   وبلاگ بمانی http://bemanni.blogspot.com
88-   وبلاگ خاشاک http://khaashaak.blogspot.com

89-   وبلاگ رامتین  http://happalblog.blogspot.com

90-   وبلاگ آزادی برای ایران(جودی)  http://asghar-joudi.com

91-   وبسایت اخبار 365 روز http://my365news.com
92-   وبلاگ ما بیشماریم http://green7move.blogspot.com
93-   وبلاگ پیام آزادی http://payameazadi.blogfa.com

94-   وبلاگ شازه http://shazeh.wordpress.com

95-   وبلاگ ما بنکی ها http://banaky.wordpress.com

96-   وبلاگ محشا http://mohasha.blogfa.com

97-   وبلاگ ترنج http://mehran77777777.wordpress.com

98-   وبلاگ مسیر سبز https://greennpath.wordpress.com

99-   وبلاگ نوشته هایی از تبریز https://tabriz26.wordpress.com

100-           وبلاگ زنده باد کردستان http://akbarkurdistan.blogspot.com

101-           وبلاگ در خوابهای من http://breeziha1.blogspot.com

102-           وبلاگ حق مسلم ما http://haghmosalamma.blogspot.com

103-           وبلاگ راه حقیقت http://nimaganjfar.blogfa.com
104-           وبلاگ کتاب سنج http://ketabsanj.blogspot.com

105-           وبلاگ تار عنکبوت  https://ircobweb.wordpress.com
106-           وبلاگ فیلتر شکن سبز http://www.azadsabz.tk/
107-           وبلاگ فریاد http://bahrampartovi.wordpress.com
108-           وبلاگ ایران من http://www.iraniraneman.blogspot.com
109-           وبلاگ دست نوشته های دیپلمات پیشین احمد ملکی http://ahmadmaleki.blogspot.com

110-           وبلاگ پندار(وحید احمد فخر الدین) http://vahidahmadfakhrodin.blogspot.com
111-           وبلاگ تحریم انتخابات http://tahrimeentekhabat.blogspot.com

112-           وبلاگ دموکتاتوری http://ashoob88.wordpress.com/
113-           وبلاگ آزادی ایران http://azadieiran2.wordpress.com

114-           وبلاگ کافی شاپ سبز:  http://greencoffeeshop.wordpress.com