محاکمه حسنی مبارک در برابر دیدگان ناباور حاکمان ستمگر منطقه آغاز شد. پخش تصاویر این محاکمه تحقیرآمیز در رسانه های مختلف، قطعا خوشایند حکومت های مستبد منطقه نیست و هراس و نگرانی عمیقی را در دل حاکمان منطقه ایجاد کرده است. چندان بی ارتباط نمی تواند باشد که درست یک روز پس از محاکمه حسنی مبارک و شادی و پایکوبی مردم، هاشمی رفسنجانی در یادداشتی به مناسبت سالگرد مشروطه پیامی تامل برانگیز و هشدارآمیز به جامعه روحانیون حاکم بر ایران ارسال کرده است.
هاشمی در این پیام با نگرانی از گسترش روحیه روحانیت ستیزی و دین گریزی در بین مردم و تعمیق فاصله بین مردم و روحانیون در سطح جامعه، گفته است که : "مشروطه آموزههای فراوانی برای احتمال تکرار دارد؛ رگههای آن را امروزه در برنامه پیچیده روحانیت ستیزی و مردم فریبی می بینیم؛ برنامهای که حتی متصلبین اصولگرا را به اعتراف و هشدار واداشته که مبادا مشروطه تکرار شود."
با در نظر گرفتن احتمال اعدام حسنی مبارک، چه چیزی هاشمی را نگران کرده است؟ آیا او با در نظر گرفتن واقعیات جامعه ایران و پتانسیل نارضایتی عمیق مردم، از هم اکنون بار دیگر شیخ فضل الله را بر بالای طناب دار دیده است و در مقام توصیه او را انذار می دهد تا جلوی تکرار آن واقعه را بگیرد؟ آیا هاشمی هم به عمق نفرت هایی که در جامعه در حال گسترش است پی برده است؟
آیت الله خمینی نیز پیش از این در نقد مشروطه خواهان گفته بود که : " )کار را( به آنجا رساندند که مثل مرحوم حاج شيخ فضل الله نوري در ايران براي خاطر اينكه مي گفت بايد مشروطه مشروعه باشد و آن مشروطه اي كه از غرب و شرق به ما برسد قبول نداريم، در همين تهران به دار زدند و مردم هم پاي او رقصيدند يا كف زدند . " [1]
تکرار این سخنان از زبان هاشمی آن هم نه در نقد مشروطه بلکه در هشدار به روحانیون و آن هم در روزهای پس از محاکمه حسنی مبارک، می تواند نشانگر این موضوع باشد که هاشمی با تحلیلی واقعگرایانه از جامعه، به روحانیونی که در مقابل سیر تحولخواهی مردم قرار گرفته اند هشدار می دهد که مراقب باشید که در بلندای موج تکرار مشروطه غرق نشوید. اما اینکه هاشمی خود در کجای این داستان قرار دارد، وقتی نمایان می شود که از این موج، به عنوان "نقشه های شوم عصر مشروطه" یاد می کند و توصیه به همراهی با این موج نمی کند بلکه بصورت تلویحی توصیه به اندیشیدن تدبیری برای عدم تکرار مشروطه می کند و نگرانی اش را از شکست دوباره مشروطه مشروعه بدست دمکراسی خواهان واقعی ابراز می دارد.
در واقع آنچه خاطره ای ناخوشایند از مشروطه برای روحانیون شکل داده است تصویر اعدام شیخ فضل الله نوری است. شیخ فضل الله نوری همان کسی بود که در مقام توجیه شرعی حکومت محمدعلی شاه بود و جریان مشروطه را جریان "فتنه" می خواند و در مقابل علوم جدید و تحولات جامعه ایستاده بود و اصرار به مهار کردن دمکراسی خواهان در قالب قوانین شرع داشت و به دنبال قرار دادن شورایی از مجتهدین برای مراقبت و کنترل مجلس بود. شیخ فضل الله نوری نهایت تلاشش را برای عقیم گذاشتن تلاش مشروطه خواهان و تحمیل قوانین مشروعه به جای قوانین مطلوب مشروطه به کار بست و نگران از قدرت مشروطه خواهان با دستگاه استبداد همراه شد. وقتی به تحریک دربار، جمعی از اراذل و اوباش و قاطرچی ها و شترداران دولتی در میدان توپخانه جمع شدند و معرکه گرفتند که ما مشروطه نمی خواهیم، شیخ فضل الله و جمعی دیگر از روحانیون هم به آنها پیوستند و در میدان چادر زدند و تا توانستند چوب لای چرخ مشروطه خواهان گذاشتند و آخرالامر، چرخ مشروطه را به کلی از حرکت ایستاندند و مجلس مشروطه را به توپ بستند. اما کوتاه مدتی پس از معرکه میدان توپخانه و پس از به توپ بسته شدن مجلس، ورق برگشت و تهران به دست مشروطه خواهان فتح شد و شیخ فضل الله نیز به جرم همراهی در قتل شهروندان و توطئه بر علیه مشروطیت، دستگیر و سپس اعدام شد. به نقل از ناظم الاسلام کرمانی آمده است " در حالتی که صنیع حضرت را به دار کشیدند شیخ را از میدان توپخانه مرور دادند. این میدان توپخانه همان محلی است که در ذیالقعده، شیخ و اتباعش با کمال احتشام و جلال ظاهری منزل کرده، گاه بر منبر بالا رفته، گاه بر توپ سوار میشد و میرزا عنایت بیچاره را حکم کرد پاره پاره کردند. فرقی که امسال با پارسال دارد این است که آنوقت صنیع حضرت به حکم شیخ فضلالله بیتقصیران را میکشت، امسال صنیع حضرت را با استنطاق مجازات(دار) زدند. " [2] و میرزا عنایت همان جوان خوش پوشی بود که از میدان توپخانه گذر می کرد که ناگاه معرکه گیران مستقر در میدان او را به ظن مشروطه طلبی گرفتند و صنیع حضرت و جمعی دیگر، او را زیر مشت و لگد کشتند و با قلم تراش چشمش را از حدقه در آوردند و فریاد زدند که چشم "فتنه" مشروطه را کور کردند و تنها شیرزنی که در آن میانه به دفاع از میرزا عنایت برخاسته بود را با قمه و قداره تکه تکه کردند تا عمق نفرت خود را نمایان سازند.
حالا پس از بیش از صد سال دوباره دستگاه روحانیت در همان جایگاهی قرار گرفته که صد سال پیش شیخ فضل الله نوری ایستاده بود. جامعه ایران هم در آستانه همان تحولاتی است که ممکن است به قیامی مشابه قیام مشروطه در صد سال پیش منجر شود. پیداست که در چنین شرایطی هاشمی رفسنجانی حق دارد که نگران باشد. هاشمی کیفرخواست شیخ فضل الله را به خاطر می آورد و نگران از طرح کیفرخواست به مراتب سنگینتری است که دوباره در انتظار شیخ فضل الله است. در کیفرخواست قبلی آمده بود: "به چه دلیل اشرار را اغوا میکردید که مشروطهطلبان را از قتل و ضرب و هر اذیت معاف ندارند؟ .... در واقعه میدان توپخانه نمیدانم وجه مأخوذی به چه کثرت بود که به آن شدت اقدامات وحشیانه و متجاهرانه نمودید؟..... خود را رئیس اسلام نامیده با مهتر و قاطرچی و ساربان [منظور مهترهای دربار محمدعلیشاه است] و کلاهنمدیهای محلات و اشرار همدست شده چادر در میدان زده در حضور مبارک شما آن اشرار مستانه فریاد ما چای و پلو خواهیم مشروطه نمیخواهیم بلند کرده و همه قسم رذالت و فحاشی کردند چند نفر بیگناه را کشتند و به اشاره و سکوت شما از درخت آویخته و چشم مقتولین را با خنجر در حضور عالی در آوردند.... در بیرون رفتن محمدعلیشاه از شهر به باغشاه و ترتیب مقدمات تخریب مجلس شورا و محل امید ملت ایران، سر سلسله شاپشال و امیربهادر و مفاخرالملک و صنیع حضرت و مجلل و مجدالدوله و حاجیمحمد اسماعیل مغازه [نزدیکان و طرفداران محمدعلیشاه] و امثال ایشان، شما بودید.... آیا در حبس و زجر سادات و محترمین و به حلق آویختن مظلومان و حبس و زنجیر مردم بیتقصیر و کشتن آن جمع کثیر محمدعلیمیرزا را مصاب میدانستید یا مخطی [خطاکار] میدانستید چرا نهی نکردید. بلکه با کمال خرسندی به تبریک رفته و اظهار شادمانی کردید و تائید شدتهایی که کردند نمودید؟ آیا بقدر سعی، در (جلوگیری از) کشتن ملکالمتکلمین و میرزاجهانگیرخان و قاضی قزوینی اقدامی کردید؟....البته به نقشه تو و شرکای تو بود که محمدعلیمیرزا اقدام به جنگ اخیر با ملت کرد و تو بزرگوار دویست تفنگ گرفته بدست اشرار سپرده و دور خانه خودت جمع و سنگر نمودی که ملتیان را بکشی .... به چه دلیل اسلحه ملت را به تصرف اشرار داده و آنها را تحریض به قتل ملت کردی؟ " [3]
و سوالی که پیام هاشمی در ذهنها ایجاد می کند این است که آیا شیخ فضل الله دوباره اعدام می شود؟ در این صورت متن کیفرخواست جدید چیست؟ و اگر دوباره در هیجان انقلابی دیگر، چوبه های دار به پا شوند هاشمی در کجای میدان توپخانه خواهد ایستاد، در میان تشویق کنندگان بر جنازه استبداد پایکوبی می کند یا با مخالفت هایش خود را سپر شیخ فضل الله می کند و یا شاید خود در نقش شیخ فضل الله بر بالای چوبه دار می رود؟ شاید هم تا آن زمان، آنقدر جایگاه مهمی نداشته باشد که در این میدان نقشی تاثیرگذار بر عهده بگیرد. ولی هر چه هست، هشدارهای امروزش چندان هم دور از واقعیت نیست.
1- صحيفه نور , جلد 18 , ص 135
2- کرمانی، ناظمالاسلام- تاریخ بیداری ایرانیان، ج 5- ص 530
3- ملکزاده، مهدی- تاریخ انقلاب مشروطیت ایران- ج 6- ص1260 تا 1268
----------------------------------------------------------------------------------------------------
پی نوشت1: این مقاله در جهت دفاع از اعدام های انقلابی و امثالهم نیست و بیشتر ناظر به یک روایت تاریخی از صدر مشروطه بوده و البته این واقعیت را هم نمی توان کتمان داشت که کاشت و انتشار نفرت و سیاست سرکوب، می تواند به بازتولید این صحنه ها منجر شود.
پی نوشت 2: نسخه خلاصه تری از این مقاله را پیش از این در سایت جرس منتشر نموده ام.