جنبش سبز و لزوم اتخاذ مواضع فعالانه تر درباره تحولات سوریه

اردیبهشت ۱۰، ۱۳۹۰



از ویژگی های مهم جنبش سبز این است که علیرغم تلاش های اقتدارگرایان برای متهم کردن آن به وابستگی، این جنبش فارغ از این تهدیدها همواره با فضای جهانی در تعامل بوده است.  از جمله مواردی که می توان در تعاملات جهانی جنبش سبز برشمرد اثرگذاری بر تحولات منطقه ای و متقابلا  تاثیرپذیری از این تحولات بوده است. در مجموعه این تحولات، فارغ از بحث های سیاسی و مذهبی و قومی و نژادی، جنبش سبز تلاش داشته است که همواره در سمت آزادیخواهان منطقه قرار داشته باشد و نسبت به ظلم و ستم حکومت های منطقه بر مردمانشان حساسیت لازم را نشان دهد. چنین رویکردی بویژه از آنجا نشات می گیرد، که جنبش سبز دریافته است که اعتبار ادعای آزادیخواهی تنها در یک نظام اخلاقی منسجم محقق می گردد و دوگانگی در معیارها حتی به شرط موثر بودن در کوتاه مدت، به فروپاشی در دراز مدت و اعتبار زدایی از آرمانها و منشورهای جنبش می انجامد. یک نظام اخلاقی منسجم حکم می کند که نیروهای جنبش در رویه ای واحد نسبت به تحولات منطقه از مصر و تونس و بحرین گرفته تا لیبی و سوریه واکنش نشان داده و صدق ادعای آزادیخواهی خود را در میدان عمل به اثبات برسانند.

 حمایت مردم ایران از حرکت های آزادیخواهانه مصر و تونس در بهمن ماه سال گذشته، نقطه درخشانی در کارنامه جنبش سبز محسوب می شود. اما محدود شدن به این تحولات و غفلت از سایر حرکت های آزادیخواهانه منطقه، ادعاها و آرمانهای جنبش را مورد تردید قرار می دهد. هم از این روست که با توجه به نقض گسترده حقوق بشر در سوریه، حمایت از حرکت های آزادیخواهانه در این کشور و اعتراض به جنایتهای دستگاه حاکمه سوریه لازم و ضروری به نظر می رسد هر چند که اگر واقعبینانه به این موضوع نگاه بیندازیم آنگونه که شایسته است مورد توجه فعالین جنبش سبز قرار نگرفته است.

علاوه بر ضرورت اخلاقی اعتراض به جنایتهای در حال وقوع در سوریه، دو نکته مهم دیگر را نیز باید در نظر داشت: یکی تاثیر اعلام موضع جنبش سبز درباره فجایع اخیر در سوریه  بر اذهان مردم سوریه و دیگری تاثیر اتخاذ چنین موضعی بر فضای مبارزاتی داخل ایران.

در مورد اول، با توجه به اخبار رسمی و غیررسمی منتشره مبنی بر دخالت حکومت ایران در سرکوب مردم سوریه و همچنین با توجه به روابط نزدیک دولت سوریه و حکومت ایران به عنوان متحدان منطقه ای، قضاوت اذهان مردم سوریه نسبت به کشور ایران چندان مثبت نمی باشد و این چهره منفی رو به گسترش می باشد. بدیهی است که اعتراض جنبش سبز به جنایتهای ضد بشری حکومت سوریه می تواند این تصویر منفی را از بین ببرد و این پیام را به مردم سوریه منتقل کند که حکومت و مردم ایران را در یک چهارچوب نبینند و حساب حکومت ایران را از مردم ایران ،که خود قربانی استبدادند، جدا کنند. در اعتراضات مصر نیز چنین فضایی در حال شکل گیری بود ولی نحوه تعامل جنبش سبز با حرکت آزادیخواهانه مردم مصر بدانجا انجامید که وائل غنیم یکی از قهرمانان مبارزه مردم مصر در حالی که  دستبند سبزی بر دست داشت از  همبستگی با جنبش سبز ایران و تاثیرپذیری متقابل جنبش مردم مصر و جنبش سبز ایران سخن گفت.  بنابراین، منافع ملی کشورمان اقتضا می کند که از هم اکنون نسبت به بازسازی تصویری که در خلال سالهای گذشته از ایران در جهان و منطقه ساخته شده است اقدام نماییم. حکومت ظلم، چندان دوام نخواهد یافت و فردای آزادی که خودکامگان دستشان از حکومت ساقط شود، مردم ایران  می مانند و انبوهی از ویرانیهایی که باید از هم اکنون به آباد کردنشان اندیشید.

در مورد دوم، اعتراض به جنایتهای حکومت سوریه می تواند به عنوان یک تاکتیک مبارزاتی در فضای داخل کشور نیز مورد استفاده قرار گیرد. در قضیه مصر، حکومت ایران بنا به منافع منطقه ای، خود مایل به سقوط حکومت حسنی مبارک بود. از این منظر اعتراض جنبش سبز به ظلم و ستم های حکومت مصر همراستا با منافع حکومت ایران تلقی می شد و حتی بیم آن می رفت که حکومت ایران این اعتراضات را مصادره به مطلوب کند که البته خوشبختانه یا متاسفانه حکومت ایران از چنین درایتی برخوردار نبود.  در واقع نگرانی حکومت ایران به علت هراس از اعتراض به حکومت مصر نبود، بلکه در نظر داشت که جنبش سبز در این اعتراضات سهمی پیدا نکند.  در قضیه سوریه، موضوع به کلی متفاوت است. حکومت ایران نه تنها نفعی در اعتراض به حکومت سوریه ندارد، بلکه به دلیل اشتراک منافع با حکومت بشار اسد، هر گونه اعتراض به حکومت سوریه، خود به خود اعتراض به حکومت ایران نیز تلقی می گردد و این اعتراض خود در حکم نوعی کنش مبارزاتی با رویکردی دو وجهی است که می تواند مورد توجه برنامه ریزان جنبش قرار گیرد.

حال باید ارزیابی کرد که آیا مواضعی که تاکنون از سوی مجامع سبز درباره تحولات سوریه اتخاذ شده متناسب با حجم نقض حقوق بشر در این کشور بوده است یا خیر؟  اگر نبوده، این انفعال نسبی را چگونه می توان توجیه کرد؟ و با توجه به آنچه گفته شد، آیا اتخاذ مواضعی فعالانه تر از سوی نهادهای سبز مانند شورای هماهنگی راه سبز امید در زمینه حوادث سوریه ضروری به نظر نمی رسد؟ 
--------------------------------------------------------------------------
پی نوشت: این مطلب را پیش از این در سایت جرس (+) منتشر نموده ام.


نامه جمعی از وبلاگ نویسان سبز به شورای هماهنگی راه سبز امید

اردیبهشت ۰۲، ۱۳۹۰

اعضای محترم شورای هماهنگی راه سبز امید،

جنبش سبز اگر چه در لحظاتی سخت و دشوار به سر می برد اما به واقع تجربیات ارزشمندی که از خلال رویدادهای ایام پس از کودتای انتخاباتی88  بدست آمد و روابط و ساز و کارهای رسمی و غیر رسمی نهادینه شده در لایه های مختلف اجتماعی و سیاسی، جنبش را مجهز به توانمندی هایی نموده که گذر از این ایام عسرت به روشنای آزادی از همیشه هموارتر به نظر می رسد. جنبشی که در ابتدای شکل گیری با شعارهایی مبهم، پراکندگی مطالبات، چشم اندازهایی ناروشن، ساختارهایی شکل نگرفته و بعضاً درون فرساینده مواجه بود، امروز به مدد خونهایی که داده شد، عمرهایی که در زندانها سپری شد، بحث و نقدهایی که در مجامع سبز شکل گرفت و روشنگریهایی که صورت پذیرفت، از آن دوران به سلامت گذار نمود. امروز می توان مدعی شد که جنبش به شناختی هر چند کلی از حیث اهداف، چشم اندازها، موانع و آسیب ها دست یافته است. در این روند نقش راهبری خردمندانه و پایمردانه آقایان میرحسین موسوی و مهدی کروبی اهمیتی به سزا داشته است. این دو همراه بزرگوار علیرغم محدودیت ها و با علم به هزینه ها، در سخت ترین لحظات از میان دشوارهای موجود راهی میگشودند و امید را به جنبش و بدنه ی جوان آن تزریق می کردند. اگر چه موسوی و کروبی خود هیچگاه مدعی رهبری جنبش نبودند، اما همین تاکید آنها بر وجود «راه» در «به ظاهر بن بست های موجود» و همچنین ثبات قدم و نفس همراهی بی تکلف شان با مردم سبب گردید که رهروان جنبش سبز  آنها را به رهبری برگزینند. از جمله نقش های محوری که این رهبران برگزیده ایفا کردند تلاش بی وقفه شان در گسترش مرزهای جنبش با رویکردی تکثرگرایانه و پرهیز از مرزبندیهای تصنعی بود. تلاشی که می تواند و باید چراغ راه آینده جنبش باشد.

حرکت جنبش سبز به سمت ساختار یافتگی از یک سو و قدرت راهبری و انسجام بخشی موسوی و کروبی از سوی دیگر، سبب گردید که حاکمیت کودتایی نگران از قدرت رو به گسترش جنبش سبز، به حبس و حصر ایشان و همسرانشان اقدام کند. پس از این بود که شکل گیری شورایی به نام شورای هماهنگی راه سبز بیم و امیدهایی را در بدنه ی جنبش ایجاد نمود. در این میان گروهی که پیش از دستگیری موسوی و کروبی به صورت سازمان یافته به تخریب و تضعیف آنها می پرداختند و به اسم آزدیخواهی کمر همت به خدمت کودتاگران بسته بودند، همانطور که پیش بینی می شد،  امروز که این رهبران در حبس رژیم به سر می بردند، با تغییر سوژه به تخریب نهادهای برآمده از راه سبزامیدی که موسوی و کروبی گشودند می پردازند. علیرغم وجود چنین جریانی، نمی توان منشأ همه ی نقدهای وارد بر عملکرد جنبش را از این دسته دانست. جنبش و نهادهایی که در راهبری جنبش نقش دارند ناگزیرند که گوشی شنوا برای نقدهای داخلی داشته باشند، آنچنان که موسوی و کروبی نیز چنین کردند و همواره پذیرا و پاسخگوی نقدهای وارده بودند. چنین نقدهایی، راه را بر کج رویها، کند رویها و تندرویها خواهد بست.

امروز که قریب به دو ماه از شکل گیری شورای هماهنگی می گذرد، امضا کنندگان این نامه نه در قالب یک تشکل سیاسی یکپارچه و در راستای اهداف سیاسی و منافع گروهی بلکه از موضع منتقدین دلسوز جنبش و از روی احساس وظیفه و مسئولیت به نقد عملکرد و کارنامه ی «شورای هماهنگی راه سبز امید» می پردازند. اگر واقع بینانه به عملکرد این شورا نگاه شود، انفعال و بی تحرکی مجموعه مذکور چنان بوده که کارنامه کارکردش اصولا خالی تر از آن است که قابل نقد باشد. نقدهایی که درباره ماهیت، ساختار و شفافیت مکانیزم ها در این شورا مطرح شده و می شود، اگر چه در جای خود قابل طرح و بررسی است، اما با درک حساسیت ها و شرایط موجود، می توان از این نقدها موقتا عبور کرد و تنها از منظر عملکرد شورا در مدیریت اعتراضات و حوادث پیش روی جنبش سبز به بررسی و نقد شورا و تحرک اعضایش پرداخت. اما متاسفانه در این سوی داستان نیز چیز چندان قابل عرضی وجود ندارد و بیم آن می رود که چنانچه این سکوت و انفعال ادامه پیدا کند،نه تنها نقش این شورا در سایه تردید قرار گیرد، بلکه خلا رهبری جنبش باعث از هم پاشیدگی و فروپاشی جنبش شود.

میراثی که اکنون در برابر دیدگان ما قرار گرفته ماحصل سالها مبارزه در راه آزادی است که اینک درجنبش سبز تبلور یافته است. راهبری چنین مجموعه ای آن هم در شرایطی چنین خطیر مسئولیت سنگینی است که موسوی و کروبی به خوبی از عهده ی آن برآمدند. این همراهان سبز به خوبی با ریشه ها و علل شکل گیری جنبش سبز آشنا بودند و دقیقا از همین منظر بود که توانستند با درایت کافی راه دراز گذشته را به وضعیت کنونی جنبش سبز پیوند زنند و فارغ از تنگ نظری ها و مرزبندیها، مصلحت مردم ایران و جنبش سبز را در نظر بگیرند و سرلوحه تصمیم گیریهایشان قرار دهند. به عبارت دیگر آنچه باعث جلب اعتماد بدنه جنبش سبز به این همراهان بزرگ شد صداقت و پایمردی آنان بود. مردم به عینه می دیدند که این همراهان سبز بر خلاف  بسیاری از گذشتگان، به جای  آنکه به مصالح حکومتی خودکامه بیندیشند، به مصالح ملی مردمی می اندیشند که سالهاست برای رسیدن به آزادی در تکاپو هستند. شورای هماهنگی نیز تنها زمانی خواهد توانست نقشی در مدیریت راهبردی اعتراضات جنبش داشته باشد که پرامید و ثابت قدم در همان مسیر گام بردارد. آنچه برای این شورا و جایگاهش وجاهت می آورد نه انتساب به آقایان موسوی و کروبی، که نحوه عملکرد این شوراست. موسوی و کروبی خود نیز جایگاه کنونی شان را به تدریج و در خلال ایام و پس از اثبات همراهی شان به دست آوردند. شورای هماهنگی نیز از این قاعده مستثنی نیست و می بایست با شفافیت بیشتر و عملکرد موثرتر و فعالانه تر اعتماد چشم های نگران بدنه جنبش را بدست آورد.

انتظار بر این نیست که این شورا در دام تندرویها بیفتد اما راه گریز از تندرویها، انفعال نیست. واقعیتی که امروز شاهد آن هستیم این است که به واسطه سکوت و انفعال شورا، فاصله آن با بدنه جنبش سبز، که روزی مطالبت و اعتراضات خود را از زبان موسوی و کروبی می شنید، هر روز بیش از دیروز می شود. چنین سکوتی از یک طرف باعث یاس و سرخوردگی بدنه جنبش می شود و از طرف دیگر، راه را برای ایجاد چندپارگی در جنبش و فرصت طلبی گروههایی که در زمان حضور موسوی و کروبی در سایه قرار گرفته بودند باز می گشاید. حبس و حصر راهبران برای جنبشی که چندان هم متکی به رهبران خود نبوده است می تواند یک فرصت تلقی شود. تبدیل این تهدید به فرصت و ادامه ی راه  نیاز به مدیریت و تحرک  و هماهنگی بیشتری دارد و فلسفه ی تشکیل شورای هماهمنگی نیز همین بوده است. نجواهای گاه به گاه، پراکنده و مبهم شورای هماهنگی متناسب با نقش و جایگاه متصور شده برای این شورا نیست. ادامه ی این سکوت و تردید در حرکت و سردرگمی در یافتن نقشه ی راه، گرد ناامیدی و یخ زدگی را بر فضای جنبش پاشیده، صف آزادیخواهان سبز را پراکنده و به جای هماهنگی، ناهماهنگی به ارمغان خواهد آورد. 

لذا ما امضا کنندگان این نامه خواستار آن هستیم که شورای هماهنگی ضمن خروج از انفعال موجود، نقشی فعالتر در عرصه تحولات پیش رو بر عهده بگیرد و در عین حال رویکرد تکثرگرایانه ی موسوی و کروبی را همچنان در کالبد راهبری جنبش حفظ نماید تا در سایه ی چنین مدیریتی انسجام جنبش کماکان حفظ گشته و پیوندهای درونی آن گسسته نگردد. راه سبز امید و آزادی به خوبی توسط موسوی و کروبی و سایر همراهان سبز ترسیم شده است. پایمردی در اهداف و همراهی با مردم شیوه کارآمدی است که موسوی و کروبی بدان پایبند بودند. رجای واثق داریم که ادامه چنین روندی، ما  را به منزلگاه آزادی رهنمون خواهد ساخت.

جمعی از وبلاگ نویسان سبز:
 


2-      وبلاگ اسپینوزا : http://spinooza.blogspot.com
3-      وبلاگ دوران : http://douran.wordpress.com
4-      وبلاگ خیزش: http://khizesh2009.blogspot.com
5-      وبلاگ زیر پوست شهر : http://alireza222.blogspot.com
6-      وبلاگ سبزین تن: http://sabzintan.blogspot.com
7-      وبلاگ گاه نوشته های آکریم : http://akarim8808.blogspot.com
8-      وبلاگ مسیر سبز : http://greennpath.wordpress.com
9-      وبلاگ مهدی سحرخیز : http://onlymehdi.wordpress.com
10-   وبلاگ Tohirow : http://tohirow.wordpress.com
11-   وبلاگ احسان سلطانی- فصل آگاهی: http://www.fasleagahi.info
12-   وبلاگ وبنویسی : http://webnevisi.wordpress.com
13-   وبلاگ تفنگت را زمین بگذار : http://victor-v27.blogspot.com
14-   وبلاگ کابوک: https://kabouk.wordpress.com
15-   وبلاگ کلاغ سیاه قصه های دور: http://yuyop.blogfa.com
16-   وبلاگ سخن سبز: http://sokhanesabz.wordpress.com
17-   وبلاگ نوشته هایی از تبریز: https://tabriz26.wordpress.com
18-   وبلاگ کافی شاپ سبز : http://greencoffeeshop.wordpress.com
19-   وبلاگ می نویسند که بگویند هستیم: http://bayaniye02.blogspot.com
20-   وبلاگ آدام اولوشن : http://evolution-adam.blogspot.com
21-   وبلاگ شهروندنگار : http://mygreenweblog.wordpress.com
22-   وبلاگ من... یا چیزی شبیه آن: http://meorsomethinglikethat.blogspot.com
23-   وبلاگ جنبش سبز مشهد : http://jsm1388.blogspot.com
24-   وبلاگ ترانه های سبز : http://tranehayesabz.blogspot.com
25-   وبلاگ nejat dar ismasish  : http://nejatdarisamasih.blogspot.com
26-   وبلاگ پرسه گردی : http://parsegardi.blogspot.com
27-   وبلاگ رای ما کجاست : http://www.rayemakojast.org
28-   وبلاگ چه باید کرد : http://green-khoramdin.blogspot.com
30-   وبلاگ سبز سبزم : http://sabzesabzam-sabzesabzam.blogspot.com
31-   وبلاگ یادداشت های یک آتئیست :  http://cyrusofgreat.wordpress.com
32-   وبلاگ جنبش سبز صنعتی : http://greenindustrymove.blogspot.com
33-   وبلاگ یک فنجان امید : http://www.vataneparsi.blogspot.com
34-   وبلاگ مبارزه سبز تا پیروزی : http://maropele.wordpress.com
35-   وبلاگ زیره سبز : http://ziresabz.blogspot.com
36-   وبلاگ اقلیم تُرقه : http://media-nus.blogspot.com
37-   وبلاگ ghalam 88 : http://ghalam88.wordpress.com
  ---------------------------------------------------------------------------------------   
·   لطفا در صورت تمایل به  امضا نمودن این نامه و اضافه شدن به این لیست، پس از انتشار این مطلب در وبلاگ خود، آدرس لینک مربوطه را به آدرس ahmadsaidi8808@gmail.com  ایمیل نمایید.