طالبان مجسمه های بودا را تخریب کرد، روحانیون "داستانهايی از شاهنامه" را

خرداد ۲۱، ۱۳۹۰


حتما شنیده اید که چند روز پیش بلندترین نقاشی دیواری ایران  با موضوع داستانهای شاهنامه را شبانه پاک کردند. ندا رئوفیان طراح این نقاشي ديواري می گوید: با پاك كردن نقاشي ديواري «داستانهايي از شاهنامه» تنها يك نقاشي پاك نشد، بلكه نقش فردوسي و نقاشي که به نوعي سرمايه ملي ما محسوب مي‌شد و براي تمامي شهروندان مهم و با ارزش بود، نيز پاك شد. روزي كه كار تمام شده و تنها دو بيت از يكي از كتيبه‌ها مانده بود، جلوي اتمام كار گرفته شد و نقاشي ديواري قبل از افتتاحيه پاك شد. پاك شدن نقاشي ديواري «داستانهايي از شاهنامه» يك فاجعه است به طوري كه با هيچ چيز نمي‌توان آن را جبران كرد. يك گروه چهارنفره براي اجراي كار،‌ به صورت شبانه روز فعاليت مي كردند؛ شش ماه وقت براي طراحي و يك سال وقت براي جمع آوري مطالب، خواندن مجدد شاهنامه و فهم مطالب ، ‌طراحي و اجراي آن صرف شد. 




با واکنش هایی که در سطح جامعه ایجاد شد، سعی کردند تخریب این اثر هنری را به تصمیم مالک خصوصی این دیوار ارتباط دهند و از زشتی و وقاحت این کار بکاهند. اما مالک خصوصی این دیوار چه کسی بود؟ بله! درست حدس زدید. مگر در مشهد، مالک آن دیوار بلند کسی جز آستان قدس رضوی می تواند باشد؟ تاکنون آستان قدس رضوی هیچ توضیحی در این باره نداده است. البته چندان هم نیاز به توضیح نیست و اگر توضیحی هم باشد بیشتر توجیح است و پنهان کردن علل و عوامل اصلی.  

 کسانی که با فضای شهر مشهد آشنا باشند این اتفاق هیچ جای تعجبی برایشان ندارد. کسانی که با نقش کلیدی نهادهای مذهبی و روحانیون تندوریی همچون علم الهدی در تصمیم سازیهای این شهر آشنا باشند، این اتفاق برایشان کاملا طبیعی است و  برایش توجیح و توضیح مناسبی دارند. کافی است که بدانید الان  مدتهاست که در مشهد کنسرت موسیقی برگزار نمی شود. سینماها با محدویت های فراوانی مواجه هستند و محدودیت ها و موارد مشابه از این دست فراوان است.


راستش من هم خیلی از این موضوع تعجب نکردم. ناراحت شدم و افسوس خوردم اما تعجب نکردم. در واقع آن زمانی متعجب شده بودم که یکی از دوستان خبر داده بود که پروژه نقاشی دیواری شاهنامه در مشهد در حال اجراست و گوشه ای از دیوارهای شهر مشهد را با داستانهای شاهنامه تزیین کرده اند. و برایم سوال پیش آمد که مگر دیوارهای شهرهای ایران جز به حدیث و آیه و نقل قول از امام خمینی و اخیرا امام خامنه ای به چیز دیگری هم می تواند تخصیص پیدا کند؟ مگر قرار نبود شهر و دانشگاه را قبرستان کنند و مدفن پلاک شهدا؟ پس چه  جای شور و حماسه های فردوسی؟  حماسه هم اگر حسینی نباشد که حماسه نیست!  و به خصوص اگر سراینده اش نه دستگاه حزن انگیز و سیاه جامه اسلام شیعی، بلکه فردوسی آن ناجی فرهنگ و زبان فارسی باشد! تعجبم وقتی بیشتر شد که یاد حرفهای  آیت الله محمد حسین حسینی تهرانی  افتادم که می گوید: "اينهمه‌ سر و صدا براي‌ عظمت‌ فردوسي‌، و جشنواره‌ و هزاره‌ و ساختن‌ مقبره‌، و دعوت‌ خارجيان‌ از تمام‌ كشورها براي‌ احياءِ شاهنامه‌، و تجليل‌ و تكريم‌ از اين‌ مرد خاسر زيان‌ بردۀ تهيدست‌ براي‌ چيست‌؟! براي‌ آنست‌ كه‌ در برابر لغت‌ قرآن‌ و زبان‌ عرب‌ كه‌ زبان‌ اسلام‌ و زبان‌ رسول‌ الله‌ است‌، سي‌سال‌ عمر خود را به‌ عشق‌ دينارهاي‌ سلطان‌ محمود غزنوي‌ به‌ باد داده‌ و شاهنامۀ افسانه‌اي‌ را گرد آورده‌ است‌. نزول‌ سورۀ تكاثر، براي‌ از بين‌ بردن‌ افتخار به‌ موهومات‌ ملّي‌گرائي‌ است‌. تبليغات‌ براي‌ فردوسي‌ و شاهنامه‌، تبليغات‌ عليه‌ اسلام‌ است‌."


خلاصه نمی دانم که از دستشان در رفته بود که پروژه نقاشی دیواری شاهنامه را مجوز اجرا داده بودند یا اینکه اجرای این پروژه در ادامه همان جریان فریبکاریهای  مشایی و اعوان و انصار  بود، هر چه بود وصله ناهمگونی بود در حکومت جمهوری اسلامی که با پاک شدنش خیال خودشان و ملت متعجب را راحت کردند.


در عین حالی که از این اتفاق تعجب نکردم، نمی توانم تاسف و ناراحتی خودم را ابراز نکنم. از این وضعیتی که در آن قرار گرفته ایم، از اینکه حتی یک نقاشی دیواری از فردوسی هم تحمل نمی شود، از اینکه این همه ستیز با تاریخ و فرهنگ ایرانی دارند. از اینکه بودجه های کلان برای حوزه ها و نهادها و مراسمات و آیین های مذهبی تخصیص داده می شود، و آن وقت حتی یک نقاشی از شاهنامه را بر دیوارهای شهر تحمل نمی کنند و از آن طرف  آثار فرهنگی و تاریخی کشور را تعمدا و با بی توجهی به سمت تخریب و فراموشی هل می دهند. 


وقتی خبر تخریب این نقاشی دیواری را خواندم، ناخودآگاه به یاد تخریب مجسمه های بودا در بامیان به دست طالبان افتادم. تفاوت در اینجاست که طالبان پای کاری که انجام داده بودند ایستادند و فیلم هایش را هم پخش کردند، اما در ایران اسلامی، این اثر هنری را شبانه تخریب کردند و هیچ توضیحی هم درباره آن ندادند.  و شباهت اینجاست که نه با تخریب آن مجسمه ها، اندیشه بودایی از بین رفت و نه با تخریب  این اثر هنری، فردوسی و اثرماندگارش، از یادها خواهند رفت. 







0 نظرات:

ارسال یک نظر

این دیوار برای یادگاری نوشتن شماست. بر این دیوار کاهگلی هر چه نبشته شود، نظر میهمانی ارجمند است و دلیلی بر موافقت یا مخالفت صاحبخانه نیست. صاحبخانه البته مختار است که هرزنوشته ها و توهین های مستقیم را از این خشت گلی بزداید. ضمنا همه کامنت ها ارزشمندند و پاسخ ندادن به یک کامنت لزوماً به معنی بی توجهی یا کم اهمیت قلمداد کردن آن کامنت یا نویسنده اش نیست.