اصلاحات یا انقلاب؟ مساله این نیست!

خرداد ۱۸، ۱۳۹۰

این روزها حتما دیده اید کسانی را که یک ایدئولوژی را بالاتر از همه اصول و مفاهیم اخلاقی و عقلانی قرار داده و بر این مبنا،  سایر امور را ارزشگزاری می کنند. شاخص ترین این گروهها، همانها هستند که حفظ نظام را به عنوان اصل اول هرم ارزشی خود پذیرفته اند و بر این مبنا اگر امری، هر چند غیر اخلاقی،  به حفظ نظام کمک کند برایشان تبدیل به ارزش و اگر امری، هر چند اخلاقی،  در جهت تضعیف نظام باشد، تبدیل به ضد ارزش می شود. نه با این شدت و زشتی، اما رویکرد کسانی که اصلاحات را هم تبدیل به اصل و هدف کرده اند آنچنان که هدف و روش را با هم اشتباه گرفته اند، می تواند در همین دسته بندی قرار گیرد. 
 
در واقع، اصلاحات نه یک هدف مقدس، بلکه روشی از میان روشهای موجود برای ایجاد تحول در جامعه می باشد. بدیهی است کسانی که معتقد به این روش می باشند، برای اخذ اقبال اجتماعی می بایست در گام نخست اولا از موضوعی که قرار است هدف اصلاح قرار گیرد و دوما از امکان سنجی پروژه اصلاحات به قدر کافی و روشن سخن بگویند. اما به جای این روشن سازیها،  در فضای فکری جامعه چنین القا شده است که جامعه ایران تنها در برابر دوگانه اصلاحات-انقلاب قرار دارد. در این دوگانه، انقلاب به عنوان روشی سراسر خشونت آمیز و توام با معایب و هزینه های فراوان به تصویر کشیده شده و در مقابل اصلاحات روشی است سراسر مبتنی بر ارزشهای اخلاقی و صلح طلبانه وفاقد هر گونه عیب و ایراد.  در بزرگنمایی آن معایب و این محاسن گاهی چنان تاکید می کنند که  اصلاحات نه به مثابه یک روش، بلکه خود به عنوان هدف بخشی از گروههای سیاسی فعال در فضای  ایران قرار می گیرد. 

مغلطه دیگری که در فضای سیاسی ایران با آن مواجه هستیم این است که بعضا اصلاح طلبی را منحصرا به رویکردهایی تقلیل می دهند  که در دوره اصلاحات در پیش گرفته شده بود و  به عنوان مثال اصلاحات را صرفا به حضور در انتخابات به هر قیمتی تعبیر می کنند و چنان سخن می گویند که انگار جایی که آنها ایستاده اند اصلاح طلبی است و یک قدم آن طرف تر، انقلابی گری است.

این در حالی است که دو گانه اصلاحات- انقلاب اساسا پیش فرض درستی نبوده و اصلاحات و انقلاب نه در فضای صفر و یکی، بلکه در یک فضای فازی که طیفی گسترده را فیمابین اصلاحات و انقلاب قرار می دهد قابل تاویل و بررسی می باشد. بر این اساس، اصلاحات صرفا به حضور در انتخابات به هر قیمتی تعبیر نمی شود و مثلا تحریم انتخابات، مطالبه تغییر و اصلاح قانون اساسی، مطالبه برگزاری رفراندوم در چهارچوب شاکله کلی نظام و ... هم جزو رویکردهای اصلاح طلبانه تلقی می شوند. آنچه که باعث می شود کنشی از میان این کنشها برگزیده شود، نه اصلاح طلبانه بودن یا انقلابی گرایانه بودن آنها، بلکه عواملی نظیر موثر بودن، قابل تحقق بودن و هزینه و فایده آن عمل است. ضمن آنکه همه این بحث ها تا زمانی قابل طرح است که ظرفیت اصلاحی نظام قابل اثبات باشد در غیر این صورت چه جای سخن از اصلاحات است؟ و اگر ظرفیت اصلاحی نظام به پایان برسد، و رفتارهای اصلاح طلبانه با بن بست مواجه شود، نباید چنان فضاسازی شود که عبور از روش های اصلاح طلبانه، امری غیراخلاقی تلقی گردد. خود همین موضوع، می تواند به عنوان برگی برای فشار به حاکمیت استفاده شود آنگونه که بازرگان نیز سالها قبل به حاکمیت مستبد وقت گفته بود: ما آخرین گروهی هستیم که با زبان قانون و به شیوه مسالمت آمیز با شما سخن می‌گوئیم. با محکوم کردن ما ملت خاموش نمی شود بلکه با زبان دیگری با شما سخن خواهد گفت.

در فضای سیاسی کشور، گروههای هستند که اصلاحات را صرفا به خاطر نام زیبایش و توان بسیج اجتماعی اش دستاویز قرار داده اند و هدف اصلی شان نه اصلاحات بلکه حفظ حیات سیاسی و حفظ سهمشان در قدرت می باشد. این گروهها بیشترین آسیب را به پروژه اصلاحات در ایران وارد کرده اند و باعث از دست رفتن سرمایه اعتماد مردم شده اند. علیرغم این، اصلاحات کماکان روشی قابل دفاع و قابل تبیین می باشد مشروط بر آنکه پروژه اصلاحات برنامه ای برای مدیریت تحولات دوران گذار کشور به سمت ایرانی آباد و آزاد و دمکراتیک داشته باشد. در این پروژه، به جای دفاع احساسی ذیل نام اصلاحات، می توان به تفکیک راجع به راهکارهای موجود سخن گفت. می بایست برنامه ای روشن چراغ راه پروژه اصلاح طلبی باشد. به عنوان مثال اگر قرار است "اصلاحات از طریق انتخابات" به عنوان نقشه راه این پروژه قرار گیرد، باید اقناع کافی در این زمینه صورت گیرد که نشان دهد حضور در انتخابات موثر و لازم است، نشان دهند که توان دفاع از رای مردم وجود دارد و در صورت انتخاب شدن افراد مورد نظر، پیگیری وعده های داده شده مقدور است و اگر تقلب صورت بگیرد، بر دفاع از حقوق و رای مردم ایستادگی خواهد شد. اینها مواردی بود که برخلاف گذشته، در انتخابات 88 رعایت شد و موسوی و کروبی بر حفظ امانتی که مردم به آنها سپرده بودند ایستادگی کردند و این تمایز عملکرد آنقدر چشم گیر بود که نقطه عطفی در پروژه اصلاحات بوجود آمد و تعریف جدیدی از اصلاح طلبی پدیدار گشت که نامش را جنبش سبز گذاشتند. 
.......................................................................................

پی نوشت: این مطلب را با کمی تغییر پیش از این در جرس منتشر نموده ام.

0 نظرات:

ارسال یک نظر

این دیوار برای یادگاری نوشتن شماست. بر این دیوار کاهگلی هر چه نبشته شود، نظر میهمانی ارجمند است و دلیلی بر موافقت یا مخالفت صاحبخانه نیست. صاحبخانه البته مختار است که هرزنوشته ها و توهین های مستقیم را از این خشت گلی بزداید. ضمنا همه کامنت ها ارزشمندند و پاسخ ندادن به یک کامنت لزوماً به معنی بی توجهی یا کم اهمیت قلمداد کردن آن کامنت یا نویسنده اش نیست.