دو مختاری، از دو نسل، هر دو قربانی یک حکومت

اسفند ۰۱، ۱۳۸۹



وی از نسل متولدین دهه بیست  و عضو کانون نویسندگان ایران بود و در دهه 70 به همراه تعدادی دیگر از روشنفکران توسط عوامل حکومت ایران حذف فیزیکی گردید. تلاش شد که قتل وی و دیگرانی چون  محمد جعفر پوینده، مجید شریف و پروانه و داریوش فروهر مشمول مرور زمان شود و وارد مسیر قضایی نشود، اما با پیگیری ریس جمهور وقت، محمد خاتمی، این ترورهای هماهنگ رسوا شد.  بعد از آنکه این رسوایی حکومت ایران برملا شد، تمام تلاش دستگاههای اطلاعاتی و تبلیغی مصروف این موضوع گردید که قتلها را به یک محفل خودسر از داخل وزارت اطلاعات نسبت دهند، اما عدم رسیدگی شفاف به پرونده قتلهای زنجیره ای و شواهد بعدی نشان از آن دارد که آن قتلها نه یک استثنا بود، نه کار یک محفل بود، و نه آنچنان خودسر. پس از برملا شدن قتل ها و نقش نهادهای اطلاعاتی ایران در وقوع آنها، وزارت اطلاعات طی بیانیه ای ابراز کرد که: " معدودی از همکاران مسئولیت ناشناس،کج اندیش و خودسر این وزارت که بی شک آلت دست عوامل پنهان قرار گرفته و جهت مطامع بیگانگان دست به این اعمال جنایتکارانه زده اند" و مدتی بعد قربانعلی دری نجف آبادی وزیر وقت اطلاعات که در محافل غیررسمی از او به عنوان یکی از متهمان و آمران اصلی یاد می شد استعفا داد (برکنار شد). هر چند که خیلی زود دوباره به قدرت بازگشت و هم اکنون دادستان کل کشور است!  با توجه به اینکه پای نظام و شخصیت های ارشد آن در بالاترین سطوح به این قضیه باز شده بود، علی خامنه ای ناگزیر به ورود به این قضیه گردید و از این موضوع به عنوان جنایت یاد کرد و گفت: " اين قتلهايى كه اتّفاق افتاد، حوادثى بسيار بد، زشت، نفرت‏آور و حقيقتاً در خور محكوم كردن بود. كسانى كه اينها را محكوم كردند، بجا محكوم كردند.اينها علاوه بر اين‏كه قتل بود، جنايت بود؛با روشهاى بد و غيرقانونى بود." علیرغم این، از آنجا که رسم جمهوری اسلامی این است که همیشه مشکلاتش را یا به گردن دشمن خارجی یا به گردن مجاهدین یا منافقین می اندازد، و در حالی که خود وزارت اطلاعات انجام قتلها توسط پرسنلش را پذیرفته بود، علی خامنه ای با اعمال نفوذ در این پرونده اعلام کرد که :" من نمى‏توانم باور و قبول كنم كه اين قتلهايى كه اتّفاق افتاد، بدون يك سناريوى خارجى باشد؛ چنين چيزى ممكن نيست... اين قتلها به ضرر ملت ايران بود، به ضرر دولت بود، به ضرر حكومت بود. يك گروه داخلى كه جزو وزارت اطّلاعات هم باشند، هرچه هم حالا فرض كنيد كه متعصّب باشند و بناى اين كار را داشته باشند، در سطوحى از وزارت اطّلاعات كه اهل تحليلند، امكان ندارد دست به چنين قتلهايى بزنند."  کیست که نداند این سخنان  به معنی آن بود، که این پرونده با دخالت رهبری قرار نیست که دیگر به نتیجه ای برسد چرا که قتلها پای بسیاری از افراد مطرح نظام را به این پرونده باز می کرد و مشخص می کرد که فساد در ساختار اطلاعاتی و امنیتی نظام و بالاترین سطوح تصمیم گیری حکومت ریشه دوانده است. پرونده قتلهای زنجیره ای اگر رسیدگی می شد مشخص می شد که ترور دولتی در جمهوری اسلامی نه یک استثنا که تبدیل به قاعده شده است و قتلها نه کار یک محفل، بلکه تصمیم "حکومت در سایه" جمهوری اسلامی بوده است. برای پرهیز از این امر، نهایتا همه قتلها به فردی به نام سعید امامی نسبت داده شد که پرونده او هم قبل از هر گونه رسیدگی با خودکشی مشکوکش مختومه گردید. وکلای مقتولین زنجیره ای هرگز فرصت مطالعه جامع پرونده را پیدا نکردند و ناصر زرافشان از وکلای مقتولین زنجیره ای به زندان محکوم گردید و شیرین عبادی هم مجبور به ترک کشور شد. همچنین ریس قوه قضاییه طی دستوری اعلام کرد " قوه قضاییه با کسانی که به نظريه پردازی درباره قتل های اخير به افشای اسرار نظام می ‌پردازند و امنيت ملی را تهديد می ‌كنند،برخورد کند. " و بدین ترتیب دسترسی حداقلی وکلا به پرونده نیز سلب گردید و روزنامه نگارانی که پیگیر تاباندن نور به تاریکخانه اشباح بودند به زندان افتادند. نهایتا در دادگاهی غیرعلنی و فرمالیته چند نفر به اتهام دست داشتن در قتلهای زنجیره ای محاکمه و محکوم شدند. هم دادگاه و هم احکام صادره مورد اعتراض خانواده مقتولین قرار گرفت آنچنان که به دلیل عدم عزم جدی دستگاه قضایی حکومت ایران  برای رسیدگی شفاف به پرونده، خود و وکلایشان از حضور در دادگاه فرمالیته مربوطه خودداری نمودند. و بدین ترتیب در حالی پرونده قتلهای زنجیره ای در سال 79 مختومه گردید که حکومت جمهوری اسلامی همچنان به عنوان متهم اصلی پرونده در نزد افکار عمومی باقی ماند و با توجه به نحوه رسیدگی به پرونده، هیچ گاه حکومت ایران نتوانست از این اتهام تبری بجوید.


وی از متولدین دهه شصت است. مبارز جنبش سبز بود و دعوت کننده به راهپیمایی 25 بهمن. در آخرین پیام صفحه  فیسبوکش  درباره تعارضات ذاتی حکومت جمهوری اسلامی کنایه وار و معترضانه نوشته بود: "اینجا ایران است. حکومتش، حکومت امام زمان است. بر مبنای قرآن است. رهبرش، رهبر مستضعفین جهان است. قوت غالب مردم نان است. بهای نان، به قیمت جان است. ثروتش برای فلسطینیان است. دانشگاهش، ستاره باران است. جای روشنفکرانش، زندان است. هر که فریاد بزند، از کافران است. سکوت نشانه مسلمان است. شرکت در راهپیمایی بزرگترین نشانه ایمان است. انچه روز به روز ارزان میشود جان انسان است." او چند روز قبل از راهپیمایی که به شهادتش انجامید در صفحه فیس بوکش نوشته بود: " خدایا ایستاده مردن را نصبیم کن که از نشسته زیستن در ذلت خسته ام!" و به این ترتیب به قصد اعتراض به حکومت ایران در راهپیمایی 25 بهمن شرکت جست و متاسفانه حکومت ایران که پیش از این نیز دستش به قتل شهروندانش آلوده بود،  او و جوانی دیگر به نام صانع ژاله را به شهادت رساند و بعد هم در کمال بی مسئولیتی و به سبک رسم مرسوم و عادت مالوف، و پیش از هر گونه تحقیقی و هراسان از متهم شدن به قتل فرزندان ملت، قتل محمد مختاری و صانع ژاله را به صورت کلیشه ای به منافقین و محاهدین خلق نسبت داد و مسولیت وقوع آن قتلها را به گردن رهبران سبز انداخت. دردناکتر آنکه، کودتاگران هر دو شهید سبز را پس از مرگشان به سرقت بردند، زیر تابوتشان را گرفتند و بی آنکه به اولیای دم دمی فرصت دهند که آخرین دیدار را با فرزندانشان داشته باشند یا دستی به تابوت فرزندشان برسانند،   حکومت و عواملش راسا آنها را به خاک سپردند و طلبکارانه به خونخواهی آنها برخواستند و خون آنها را فدای نقشه ها و پروژه های اطلاعاتی-امنیتی  نمودند تا بتوانند مردم معترض و رهبران سبز را تحت فشار قرار دهند. 
 
قتل هر دو محمد مختاری از جهاتی شبیه و از جهاتی متفاوت است. به گفته یکی از روزنامه نگاران، اولی را اول دزدیدند، بعد کشتند و  دومی را اول کشتند، بعد دزدیدند. علیرغم این تفاوت در تقدم و تاخر سرقت شدن و کشته شدن، در هر دو قتل یک شباهت وجود دارد: به دلیل دخالت حکومت ایران در وقوع این قتل ها، پرونده این قتل ها در جمهوری اسلامی قرار نیست به نتیجه برسد. کما اینکه پرونده کهریزک به نتیجه نرسید، پرونده کوی دانشگاه 78 هم به نتیجه نرسید، پرونده کوی دانشگاه 88 و پرونده حمله بسجیان به مجتمع مسکونی سبحان در سال 88 هم به نتیجه نرسید و دهها پرونده کوچک و بزرگ دیگر هم به نتیجه نرسیدند.  قتل شهروندان و رسیدگی نکردن به آنها، دیگر یک استثنا نیست، تبدیل به قاعده ای شده است که از حمایت و پشتیبانی نظام جمهوری اسلامی برخوردار است و نسبت دادن این قتلها به محفل های خودسر، دشمنان خارجی و مجاهدین خلق، کلیشه ای باور نکردنی برای انحراف افکاری است که خیلی وقت است به بصیرت رسیده اند!  بی بصیرت آنهایی هستند، که این ظلمها و جنایت ها را می بینند و به اسم دفاع از نظام اسلامی بر این همه انحراف و فساد، سکوت کرده اند. کوتاه سخن آنکه محمد مختاری نمرده است. محمد مختاری شاعر را که کشتند، محمد مختاری سبز راهش را ادامه داد. محمد مختاری سبز را که کشتند، ملت ایران راهش را ادامه خواهد داد.
 
 
چشمهایت را که ببندند مختاری مختاری مختاری
باغ­هایت را که ببندند مختاری مختاری مختاری
این کویر زن آن کویر مرد این کویر کودک آن کویر آهو
این کویر طاووس آن کویر کفتر
همه میگویند مختاری مختاری مختاری
های هایا هایا هایا ها ها
های هایا مختاری مختاری مختاری
مرد میگوید ما اینجوری هستیم اینجوری اینجوری
مرد میگوید دریا را ما خالی میخواهیم خالی خالی خالی
مرد میگوید دریا را بی ماهی میخواهیم
جنگل را بی چلچله بی کفتر بی آهو میخواهیم
و خشن میگوید یک یک میگوید میخواهیم میخواهیم
و تماشا را بی طاووس
اما های هایا هایا هایا ها ها های هایا مختاری مختاری مختاری
باد می­آید دریا می­آید ماهی­ها می­آیند رؤیاها می­آیند اما اما اما
اشک­ها می­آیند چشم­های عاشق­ها می­آیند و زنی میگوید اما اما اما
آب می­آید بابا می­آید مادر می­آید
و نفس می­آید و صدا می­آید عشق می­آید
زن زن زن زن زن آن فتنۀ زیبا می­آید
های هایا هایا هایا ها ها های هایا مختاری مختاری مختاری
داغ میخواند سینه داغ میخواند زانو داغ میخواند خواهر داغ میخواند مادر
و کفن­ها و پرچم­ها و دکان­ها و خیابان­ها و دهان­ها و دندان­ها
هرچه هرجا و هرکه هرجا و حتی خود قاتل­ها خود آمرها خود عامل­ها
حتی خود او که آن بالاست بالای بالای بالای بالای بالای ما میگوید:
های هایا هایا ها یا ها ها های هایا هایا هایا مختاری مختاری مختاری
ممد مختاری ممد مختاری ممد مختاری مختاری مختاری مختاری

----------------------------------------------------------------------------------------

پی نوشت : این مطلب را پیش از این با تغییراتی در وب سایت ندای سبز آزادی و در موسم هفتمین شب درگذشت شهیدان سبز محمد مختاری و صانع ژاله منتشر نمودم.
 



7 نظرات:

ناشناس گفت...

faghat geryeh kardam. ham matn va ham in clip kheili tasir gozar bood.

ناشناس گفت...

حصر خانگی و زندانی کردن میرحسین موسوی و همسرش در خانه شان بدون حکم دادگاه صالح جرم بوده و قابل مجازات میباشد.
این کار توسط یک مقام دولتی در یک شهر دور افتاده و در مورد یک شخص گمنام انجام نگرفته که کسی از آن مطلع نباشد که آن هم قابل مجازات میباشد.
این کار در مورد میر حسین موسوی که نخست وزیر چند ساله کشور و کاندیدای ریاست جمهوری ایران انجام گرفته است. و تا این لحظه (ساعت ۱۲ ظهر دوشنبه روز دوم اسفند 1389) هیچ گونه حکم و مجازاتی به ایشان و عموم مردم اعلام نشده است.
پس حصر و زندانی کردن ایشان در خانه غیرقانونی بوده و آمر و مباشران قابل مجازات میباشند. و اگر حکمی هم پس از این صادر شود، مجازات این جرم به جای خود باقی است.
همانطور که رییس قوه قضاییه قبلا هم تصریح کرده است هر گونه اقدامی با دستور مقام رهبر جمهوری اسلامی (سید علی خامنه ای ) خواهد بود. و این اقدام که عموم مردم از آن مطلع بوده و حتی مردم جهان از آن مطلع میباشند، نمیتواند بدون اطلاع و دستور (مقام) رهبری باشد، و گرنه دستور جلوگیری و مجازات آمرین و مباشرین را صادر میکرد.

فصل دهم - تقصيرات مقامات و مامورين دولتي
ماده 570 - هر يك از (مقامات) ومامورين وابسته به نهادها و دستگاههاي حكومتي كه برخلاف قانون ، آزادي شخصي افراد ملت راسلب كند يا آنان رااز حقوق مقرر در قانون اساسي جمهوري اسلامي ايران محروم نمايد علاوه بر انفصال از خدمت و محروميت يك تاپنج سال از مشاغل حكومتي (به حبس از دو ماه تا سه سال محكوم خواهدشد).
ماده 579 - چنانچه هريك از مامورين دولتي محكومي را سخت تراز مجازاتي كه مورد حكم است مجازات كند يا (مجازاتي كند كه مورد حكم نبوده است ) به حبس از شش ماه تا سه سال محكوم خواهد شد و چنانچه اين عمل به دستور فرد ديگري انجام شود (فقط آمر) به مجازات مذكور محكوم مي شود و چنانچه اين عمل موجب قصاص يا ديه باشدمباشر به مجازات آن نيز محكوم ميگردد و اگر اقدام مزبور متضمن جرم ديگري نيز باشد مجازات همان جرم حسب مورد نسبت به مباشر يا آمر اجرا خواهدشد .

لذا (مقام) رهبری ( سید علی خامنه ای) بعنوان مقام آمر متهم به سلب آزادی شخصی افراد ملت و مجازات بدون مورد حکم، محکوم به حبس از شش ماه تا سه سال و انفصال از خدمت میباشد.
حتی رضایت میر حسین موسوی و همسرش مانع جلوگیری از اجرای حکم نمیباشد، زیرا این یک جرم عمومی بوده و مستقلا قابل مجازات میباشد. و اگر پس از این هم حکمی در مورد ایشان صادر شود و یا با مدرک سازی حکمی ارائه شود، جایگزین جرم مشهوده و اتفاق غیر قانونی صورت گرفته نخواهد شد.

آکریم گفت...

دوست عزیز.

منون از کامنت جامع و کامل شما و نکته به جایی که یادآوری کردید.
حصر موسوی و پیش از آن حصر منتظری قطعا از مصادیق آشکار نقض حقوق فردی در جامعه می باشد و متعارض با اصول مصرح در قانون اساسی است. اینها که جرات و جسارت برگزاری دادگاه را ندارند، چنین رذیلانه برخورد می کنند.

نکته دیگر اینکه، وقتی با رهبران سبز که به هر حال از پشتیبانی افکار عمومی و مطبوعات برخوردارند، چنین رفتار می شود و چنین آزادی هایشان نقض می شود، قابل پیش بینی است که حکایت افراد گمنامی که به چنگ این حکومت می افتند، به مراتب اسف بار تر است.

به هر حال مطلب خوبتان را اگر در وبلاگی به صورت مجزا هم کار می کردید بهتر و موثرتر بود و باعث می شد که بیشتر دیده شود. اگر چنین کردید، لطفا لینک مطلب را در اختبا ر من هم بگذارید.

آکریم گفت...

دوست عزیزم که همراه من و برای محمد مختاری و دیگرانی چون او گریسته ای. امیدوارم که روزی لبخند بر لبان جوانان مملکت نقش ببندد. فعلا که باید گریست بر این همه شقاوتی که حکومت به کار می برد و جوانانی که یکی یکی پرپر می کند.

ناشناس گفت...

دیگه تحمل اشک های خودم هم ندارم...
درود بر این قهرمانان تاریخ ایران

ناشناس گفت...

قتل شهروندان و رسیدگی نکردن به آنها، دیگر یک استثنا نیست، تبدیل به قاعده ای شده است که از حمایت و پشتیبانی نظام جمهوری اسلامی برخوردار است و نسبت دادن این قتلها به محفل های خودسر، دشمنان خارجی و مجاهدین خلق، کلیشه ای باور نکردنی برای انحراف افکاری است که خیلی وقت است به بصیرت رسیده اند!

این جمله رو باید طلا گرفت!

آکریم گفت...

کاش که می شد کاری بزرگتر کرد.
بغضها را رها نمی کنیم و در گلو نکه می داریم. این بغضها باید که فریاد شوند تا روزی برسد که به قول رضا براهنی حکایت ما چنین شود:
"یک یک میگوییم میخواهیم میخواهیم"

ارسال یک نظر

این دیوار برای یادگاری نوشتن شماست. بر این دیوار کاهگلی هر چه نبشته شود، نظر میهمانی ارجمند است و دلیلی بر موافقت یا مخالفت صاحبخانه نیست. صاحبخانه البته مختار است که هرزنوشته ها و توهین های مستقیم را از این خشت گلی بزداید. ضمنا همه کامنت ها ارزشمندند و پاسخ ندادن به یک کامنت لزوماً به معنی بی توجهی یا کم اهمیت قلمداد کردن آن کامنت یا نویسنده اش نیست.