اعدام ها، موضوع اتحاد یا اختلاف؟

بهمن ۱۲، ۱۳۸۹


نگذاریم که دیر شود. نگذاریم که اعدامش کنند. مبادا به جای آنکه فریادهایمان را بر سر اعدام کنندگان بکشیم، به کمین بنشینیم تا فرصتی برای خودزنی و بهانه ای برای تخریب همدیگر پیدا کنیم. قوم عجیبی هستیم. همیشه یاد گرفته ایم که دست پیش بگیریم تا پس نخوریم. یاد گرفته ایم که اگر یکی از بینمان سر بلند کرد، به جای آنکه پر و بالش دهیم،  بر پایش زنجیر زنیم و او را فروکشیم. عاملان و مزدوران حکومت،  فرزندان ایران زمین را از ما می گیرند و ما در مقابل،  این همه قساوت را فراموش می کنیم و دنبال مقصر از بین خودمان می گردیم. 
 
امروز هیچ کداممان رویمان سفید نیست. با هر اعدامی که می شود، لکه سیاهی بر چهره تک تک مان می نشیند: چرا بیشتر فریاد نزدیم و چرا بیشتر نجنگیدیم؟ هیچ گاه نیندیشیده ایم که نکند اگر فریادی دیگر زده بودیم،  و اگر تلاشی دیگر کرده بودیم، شاید چوبه دار را شکست داده بودیم. با این سیه رویی، هیچ کداممان نمی توانیم مدعی قصور دیگری باشیم.

بسیار شنیده ایم که می گویند اینکه فلان زندانی یا اعدامی سیاسی با بی مهری رسانه ای مواجه شد، ماحصل نگاه رسانه ای بهمان گروه سیاسی بوده است. اما اگر کمی واقع بین تر باشیم، برخی از اعدام شدگان یا حتی بسیاری از زندانیان یا کشته شدگان  بی آنکه تعلقی به یک جریان سیاسی داشته باشند خود به خود به چهره ای رسانه ای تبدیل می شوند.  قوت و ضعف پوشش رسانه ای، در چنین مواردی آمیخته ای از دلایلی نظیر حواشی رخدادها، فعالیت رسانه ای خود آن فرد یا منسوبینش، و اسباب و علل دیگر دارد. در مواردی هم این پدیده به صورت معکوس رخ می دهد. یعنی اینکه مثلا  خود فرد یا اطرافیانش بنا به ملاحظاتی که دارند یا به علت فشار تهدیداتی که بر آنها وارد شده، تمایل به سکوت و ماندن در سایه دارند. نه منصفانه است و نه منطقی که بعد از هر اعدام، به جای محکوم کردن اعدام کنندگان به محکوم کردن یکدیگر می پردازیم.  صحبت بر سر تبرئه هیچ کس نیست، آن هم در جایی که همه مقصریم. اگر جایی یک زندانی یا یک اعدامی، مورد ظلم واقع شد و با سکوت یا فراموشی رسانه ای مورد بی مهری مضاعف قرار گرفت، قطعا وقوع چنین رخدادی جای سرزنش دارد و این نوشته برای موجه نشان دادن کمبودها و کاستی ها نیست. هیچ بهانه ای برای توجیه نیست. تقصیری رخ داده و برای رفعش باید کوشید. اما کمی هم باید منصف تر بود. یکی می گوید چرا فلانی بیانیه نداد، وقتی بیانیه می دهد می گوید چرا بیانیه داد؟ آن دیگری می گوید چرا لحنش اینگونه بود؟ چرا تند نوشت؟ چرا کند نوشت؟ چرا با اشاره و ایهام گفت؟ چرا....؟  کاش کمی از این کلیشه های تکراری و قابل پیش بینی  فاصله می گرفتیم و فارغ از نگاه سیاسی خودمان، چاره ای بر درد بی درمانمان پیدا می کردیم. ضعف خود را با به رخ کشیدن ضعف دیگران نمی توانیم کتمان کنیم. دیگران را، محذوریت ها و امکاناتشان را  همانگونه که هستند بپذیریم و توقعات خود را بر همان اساس تنظیم کنیم. 

قضیه زهرا بهرامی نمونه ای از این اعدام هاست. او یکی از اعدامی ها بود که اعدامش در سکوت نسبی جامعه و فضای سیاسی و رسانه ای و حتی حقوق بشری ایران انجام شد. هم خودش را اعدام کردند هم آبرویش را.  زهرا بهرامی که ایتدا به جرم شرکت در تجمعات روز عاشورا بازداشت شده بود، نهایتا به جرم حمل مواد مخدر اعدام شد. آنچه گذشت سکوت بود. خانواده اش حتی برای تهیه هزینه وکالت خانم بهرامی با مشکل مواجه بودند. در مورد این زندانی محکوم به اعدام، همه ما محکومیم. سکوتی عجیب بر این پرونده چه قبل و چه بعد از اعدام حاکم بود. مگر او کمتر از سکینه آشتیانی بود؟ مگر کمپین های مبارزه علیه اعدام سکینه را رهبران سبز راه انداختند که حالا پتک سکوت را به تمامی بر سر آنها می کوبیم؟ ما چه کردیم، جز چند تجمع پراکنده با جمعیتی که در خور این قضیه نبود؟[1]  چقدر توانستیم دولت های اروپایی یا حتی خود دولت هلند را که زهرا بهرامی تابعیت آنرا داشت، درگیر این قضیه کنیم؟ حمایت دولت هلند بعد از اعدام  خانم بهرامی به راستی نوشداروی بعد از مرگ سهراب بود و باید گفت در دیر رسیدن این نوشدارو ما هم مقصر بودیم. همین الان اگر فراخوان اعتراض به این حکم اعدام داده شود، سرمای اروپا را چند نفر به جان می خرند تا اعتراضشان را به نقض حقوق انسانی یک نفر نشان دهند؟

بیایید واقع بین باشیم. نمی توانیم  دفاع از زندانیان و اعدامیان را مستقیما و منحصرا از فعالین و گروههای سیاسی طلب می کنیم. اگر چه خوشبختانه امروز می توانیم بگوییم که سابقه فعالین سیاسی مستقر در جبهه اپوزیسیون اعم از جنبش سبز یا غیر از آن در دفاع از زندانیان سیاسی و اعدامیان نسبتا و غالبا  مناسب بوده، اما قطعا بصورت مطلق قابل دفاع نیست و هر چقدر هم که بخواهیم نسبت به حسن و بی طرفی عملکردشان مدعی باشیم، به هر حال نگاه سیاسی در این  قضایا دخالت خواهد کرد.  در مقابل  اما، نهادهای حقوق بشری می توانند و باید فارغ از کوچکترین جانبداری، به این قضایا بپردازند و جور کم توجهی هایی که ممکن است در فضای سیاسی رخ دهد را بکشند. بار کردن وظیفه دفاع از زندانیان و اعدامیان به فعالین سیاسی اگر چه به پیشبرد هدف که همانا دفاع از حقوق آنهاست تا حدی کمک می کند، اما منحصر کردن این موضوع به فعالین سیاسی هم خارج از توان آنهاست و هم اینکه نهایتا به درگیریهای بی حاصل در بین نیروها و گروههای حاضر در جامعه منجر می شود. می بایست بپذیریم که باید بین وظایف حقوق بشری و سیاسی گروههای سیاسی تفکیک قایل شد.  از گروههای سیاسی حداکثر می توان متوقع بود که در درجه اول  اصل مجازات اعدام را به چالش بکشند ودر درجه دوم، برگزاری دادگاههای شفاف، علنی و قانونمند را برای متهمین سیاسی و امنیتی جزو مطالبات خود قرار دهند. در مقابل،  دفاع غیرجانبدارانه و همه جانبه از تک تک زندانیان سیاسی و محکومین به اعدام را باید به گروههای حقوق بشری بسپریم.

در همین زمان که این مطلب را می خوانید،  زندانیان زیادی در صف اعدام هستند.  متاسفانه در دفاع از این محکومین در داخل کشور کاملا دستها بسته و در خارج از کشور کاملا متفرق هستیم. شاید همین موضوع اعدام ها بتواند جمعیت متفرق ایرانیان خارج از کشور را دور هم جمع و متحد کند. اگر ایرانیان خارج از کشور با هم مذاکره کنند تا صد سال آینده هم بر سر موضوع نوع حکومت به توافق نخواهند رسید! اما به گمانم در دفاع از جان و آبروی انسانها همگی متفق القول باشند و بتوانند بر سر این موضوع به توافق برسند. حقیقتا عملکرد ایرانیان خارج از کشور  با توجه به جمعیت عظیم و قدرت تحرک و مانورشان قابل دفاع نیست. بیایید بر سر موضوع دفاع از انسانیت متحد شویم. رنگ ها و پرچم ها و منیت ها را فراموش کنیم تا بتوانیم برای  نجات جان انسانها کمپین های بزرگ راه بیندازیم. تلاش و مبارزه در دفاع از همه زندانیان و محکومین سیاسی و امنیتی فارغ از عقیده و مذهب و اندیشه شان آرزویی دست نایافتنی نیست.

نگذاریم دیر شود. دهها محکوم در صف اعدام ایستاده اند . سعید ملک پور یکی از آنهاست. نگذاریم که اعدامش کنند. واگویه دردهای همسرش را در اینجا  (+) بشنوید.







-----------------------------------------------------------------------------------------------
     [1] گروههای حقوق بشری که برای توقف حکم اعدام زهرا بهرامی تلاش فراوان داشتند جای تقدیر دارند آن هم در این سرمای طاقت فرسای زمستانی. اما کافی است که این تجمعات را با تجمعات قبلی درباره سکینه آشتیانی مقایسه کنیم تا به درک بهتری از این بخش از نوشته دست پیدا کنیم.  

0 نظرات:

ارسال یک نظر

این دیوار برای یادگاری نوشتن شماست. بر این دیوار کاهگلی هر چه نبشته شود، نظر میهمانی ارجمند است و دلیلی بر موافقت یا مخالفت صاحبخانه نیست. صاحبخانه البته مختار است که هرزنوشته ها و توهین های مستقیم را از این خشت گلی بزداید. ضمنا همه کامنت ها ارزشمندند و پاسخ ندادن به یک کامنت لزوماً به معنی بی توجهی یا کم اهمیت قلمداد کردن آن کامنت یا نویسنده اش نیست.