در سرزمین اساطیری ایران، بسیار رخ داده است که مردمان به گاه فرو افتادن در دشواری حادثه ها و تلخی ایام، به دامان نیروهای فرابشری دست انداخته و آنها را برای فرود آوردن نیروهای اهریمنی به یاری خواسته اند. با فزونی گرفتن جور روزگار و عجز مردمان، درد دل ها و مویه ها در قالب آیین ها و سروده ها پدیدار گردیده و از پی همخوانی آواز دل مردمان، حصاری حصین به دور قلعه درماندگان کشیده می شود چرا که نیروی جادویی جمع، تا حدی هراس را از دلها می زداید و لشکرگاه اهریمن را به لرزه در می آورد. همچنین به جبرانِ جسارت های سرکوب شده و شهامت های رو به زوال، تصاویر اسطوره ای خلق می گردد تا شهامت و امید را دلها زنده نگه دارد. نهایتا هر دو عامل: نیروی جادویی حرکت دسته جمعی خلق درمانده و زوال ذاتی اهریمن، به برآورده شدن آروزها و سقوط دشمنان مردم می انجامد. اما تلخی داستان آنجاست که مردمانی که وعده داده شده بودند که "دیو چو بیرون رود، فرشته درآید"، رفتن دیو را می بینند اما آمدن فرشته را نه! آنچنان که از پس هزاره ها، هنوز فرشته آزادی، قدمش به سرزمین اساطیری ایران باز نشده است و همچنان جنگ نیروهای اهریمنی و اهورایی ادامه دارد و مردمان، نه در قامت یک عامل موثر، بلکه در نقش نیروی حاشیه ای تنها نظاره گرند و دست به دعا و آرزو.
اگر در جستجوی علت ها باشیم، در این سیر متناوب می توان الگوهای تکراری را استنتاج کرد و نتایج این جستار را اندوخته راه آینده نمود. در نگاه نخست، می توان دریافت که وقتی مردمان خسته از جور استبداد، به جای آنکه به زنده نگه داشتن و انتشار نور آگاهی بپردازند، به مراسمات آیینی روی می آورند که محتوایش ناله و درد است و فایده اش توجیه انفعال، خود به خود روح مبارزه را در درونشان می کشند و نقش فعالشان را در مبارزه از دست می دهند و دیگرانی پیدا می شوند که سوار بر موج مظلومیت مردمان و با وعده آزادی و عدالت و امنیت، دیو استبداد را برکنار می کنند اما خود در قامتی جدید به بازتولید استبداد می پردازند. در این میان، روحیه اسطوره طلبی را هم باید در شکل دهی چنین فضایی و ظهور و بروز رهبرانی که استعداد خودکامگی دارند موثر دانست.
جنبش سبز اما به نظر می آید، از این سرنوشت های تکراری درس عبرت گرفته است و درصدد است تا با تکیه بر موج آگاهی، تسلسل سلسله دیوان را بشکند. به جای ناله و درد و خود تخریبی از "راه سبز امید" می گوید و به جای تزریق نیروهای منفی، انرژی های مثبت را هم افزایی می کند. اما این تنها یک بعد قضیه است و نهایتا می تواند تنها منجر به عزل دیو استبداد شود. برنامه جنبش برای آوردن فرشته آزادی چیست؟ اگر چه طولانی شدن مسیر جنبش و تکیه بر اصل آگاهی بخشی، عرصه را برای استبدادپروری دشوارتر کرده و می کند، اما واقعیت این است که این تمهیدات کافی نیست. چه تضمینی وجود دارد که سیکل معیوب بازتولید استبداد دینی و غیردینی، متوقف شود؟
به گواه ناظران بیرونی، انحراف در خواسته های انقلاب هایی که به پیروزی رسیده اند، غالبا از آنجا ناشی شده است که مردم به عنوان صاحبان انقلاب، با پیروزی انقلاب کار را تمام شده تلقی کرده و به خانه هایشان بازگشته اند. این در حالی است که نهال نوپای آزادی آن هم در سرزمینی استبداد زده مانند ایران زمین نیازمند مراقبت و نگهداری دایمی است. گروهها، احزاب وسازمان های مردم-نهاد به عنوان پاسبانان نهاد آزادی باید شفافانه شکل بگیرند و از هم اکنون به روزهای پس از پیروزی و برنامه هایشان برای استمرار آزادی بیندیشند. ضروری است که از هم اکنون مردم، گروهها و رسانه ها به معضلات پیش روی برای استقرار دمکراسی و حفظ آزادی برنامه ریزی کنند. اگر از تعارفات فراتر رویم همه مشکلات ما و جامعه مان و نبود آزادی در این سرزمین در وجود حکومتی آزادی ستیز خلاصه نمی شود و بخشی از آن، به نبود پشتوانه های فرهنگیِ لازم در جامعه مرتبط است. از هم اکنون می توان و باید به این نقاط کور بیشتر اندیشید.
--------------------------------------------------------------------------
پی نوشت: این مطلب را پیش از این در سایت جرس منتشر نموده ام.
0 نظرات:
ارسال یک نظر
این دیوار برای یادگاری نوشتن شماست. بر این دیوار کاهگلی هر چه نبشته شود، نظر میهمانی ارجمند است و دلیلی بر موافقت یا مخالفت صاحبخانه نیست. صاحبخانه البته مختار است که هرزنوشته ها و توهین های مستقیم را از این خشت گلی بزداید. ضمنا همه کامنت ها ارزشمندند و پاسخ ندادن به یک کامنت لزوماً به معنی بی توجهی یا کم اهمیت قلمداد کردن آن کامنت یا نویسنده اش نیست.