جناب کدیور! وقت آن است که درباره "هم غزه، هم لبنان، جانم فدای ایران" تجدید نظر نمایید.

آبان ۱۸، ۱۳۸۹

 جناب کدیور!

چندی پیش در مصاحبه ای تلویزیونی ابراز داشتید که هم غزه، هم لبنان، جانم فدای ایران، شعار غالب مردم ایران در تظاهرات و راهپیمایی های مختلف بوده است. پس از اینکه اعتراضات محافل مختلف درباره تحریف پیام مبارزات مردم ایران به سمع شما رسید، در یادداشتی بی آنکه اشاره ای به تحریف انجام شده داشته باشید، با اندکی کوتاه آمدن از موضع اولیه، اشاره نمودید که شعارنه غزه، نه لبنان، جانم فدای ایران ، هم شعار برخی از مردم بوده است و سپس به دفاع اخلاقی از شعار هم غزه، هم لبنان، جانم فدای ایران پرداختید و شعار نه غزه، نه لبنان، جانم فدای ایران را نوعاً متضمن نقض اصول اخلاقی دانستید. 

ذیلاً اشاره خواهم کرد که شعار هم غزه، هم لبنان چندان هم با اصول اخلاقی مطابقت نداشته و تلاش شما برای پوشاندن لباس اخلاق بر قامت این شعار بنا به دلایلی که خواهم گفت موجه نمی نماید:

1 – اگر چه نقض حقوق بشر در هر جایی عمل  غیر اخلاقی است که می بایست مورد اعتراض وجدان بشری قرار گیرد، اما متمایز کردن بخشی از مردم دنیا از سایر مردم مطابقتی با اصول اخلاقی ندارد و شاید بهتر باشد که شعار مدنظر شما را به هم سودان، هم چین، هم کوبا، هم کره شمالی، هم غزه، هم لبنان، هم ... و در آخر هم ایرن تغییر داد، که در این صورت  چه معنایی از این شعار که کل دنیا را شامل می شود، مستخرج می گردد؟

2- اگر چه حقوق همه انسان های دنیا اهمیت دارد، اما کدام اصل اخلاقی ناظر بر این است که احراز حقوقی بخشی و صرفاً بخشی از مردم دنیا، هم تراز با احراز حقوق مردم ایران باید باشد؟ بحث بر سر اهمیت و اولویت حقوق انسانها نیست، بحث بر سر احراز حقوق است. برابری حقوق انسان ها مانع از اولویت بندی در احراز حقوق مردمان کشورمان نمی گردد. 

3- در شرایطی که ایران پذیرفته است  که بخشی از جامعه جهانی باشد و الزام خود را به قوانین بین المللی ابراز داشته است، مداخله در امور داخلی یک کشور دیگر و حمایت از یک جریان داخلی در آن کشور با کدام اصول اخلاقی و حقوقی مطابقت دارد؟ 

4- نقض حقوق بشر در لبنان و غزه، توسط جریان های مورد حمایت ایران چه مبنای توجیهی دارد. لطفاً نفرمایید که نقض حقوق بشر توسط آنها نیز مورد تأیید شما نمی باشد، که در این صورت این سوال مطرح خواهد بود که در کدام یک از فرصت های پیش آمده شما به نقض حقوق بشر توسط این گروه ها اشاره داشته و این نقض حقوق تعمداً پنهان داشته شده را محکوم نموده اید؟ 

لذا، با توجه به موارد فوق می بینید که شعار هم غزه، هم لبنان، جانم فدای ایران، نه تنها با اصول اخلاقی مطابقت نداشته، بلکه خود ناظر بر سوء استفاده غیر اخلاقی از اصول اخلاقی است که وجه المصالح افکار ایدئولوژیک و نه صرفاً اخلاقی قرار گرفته اند و بر عکس شعار نه غزه، نه لبنان، جانم فدای ایران، نه به معنی تأیید نقض حقوق بشر در این دو حوزه، بلکه ناظر بر تعیین اولویت  بندی در احراز حقوق انسانی مردم ایران و اعتراض به رویکرد سوء استفاده گرانه حکوت ایران است. 

از طرف دیگر دفاع جانبدارانه و یکسو گرایانه جنابعالی از بخشی از حقوق مردم دنیا ولو به صرف قرابت ایدئولوژیک در کنار شائبه هایی که در موارد فوق تبلور یافته، مورد تردید و سوال فعالین سیاسی و حقوق بشر قرار گرفته است. این امر بخصوص پس از مواضع شرم آور دبیر کل حزب الله لبنان اهمیت بیشتری یافته است و به جهت زدودن این شائبه، از جنابعالی درخواست دارم که نسبت به مواضع شرم آور حزب الله
لبنان اعلام موضع نموده، تا از این رهگذر  به شفافیت فضای غبار آلود موجود، کمک نمایید. لابد در جریان هستید که با سخنان سید حسن نصرالله حق حاکمیت ملی ایرانیان مورد تعرض قرار گرفته است و از جنابعالی که درباره نقض حقوق انسان های در هر کجای دنیا حساسیت نشان می دهید، انتظار می رود که به نقض حقوق انسان ها در ایران نیز حساس باشید.
 
احمد سعیدی
17 آبان  89
-------------------------------------------------------------------------------
پی نوشت 1: این نامه و پاسخ آن در وب سایت جرس منتشر گردید: جناب کدیور! وقت آن است که درباره هم غزه، هم لبنان، جانم فدای ایران تجدید نظر نمایید.


پی نوشت 2:  پاسخ نامه که گزیده ای از مواضع قبلی  کدیور بوده است به شرح ذیل می باشد:


اولا. شعار "نه غزه نه لبنان جانم فدای ایران" در روز قدس در تهران توسط جمعی از جوانان ایرانی فریاد شده است و در وقوع آن تردیدی نیست. ثانیا. این شعار عکس العملی در مقابل استفاده ابزاری از مسئله فلسطین از جانب حکومت ایران بوده است. بسیاری از سردهندگان این شعار سوء استفاده حکومت از آرمان فلسطین برای سرپوش گذاشتن بر ستمی که بر ملت ایران می رود را صادقانه محکوم کرده اند. هر چند از بیان مناسبی برای نیل به این هدف انسانی استفاده نکرده اند.  ثالثا. علیرغم اینکه این شعار در روز قدس سر داده شده است، و با اینکه در قصد خیر بسیاری از سردهندگان آن هم تردیدی نیست، من این شعار سلبی را صحیح نمی دانم، زیرا این شعار نه اخلاقی است و نه اسلامی. ظلم به هر ملتی ناپسند است چه ایرانی چه غیر ایرانی. هر چند اولویت در نبرد با ظالم خانگی است و اول باید خانه را از لوث ظالم پاک کرد ، آنگاه به دفاع از دیگر مظلومان پرداخت.


بیانم در باره شعار "هم غزه، هم لبنان، جانم فدای ایران" نادرست و باعث سوء تفاهم شد. ...از شعارهای فوق - به شهادت یوتیوبهای موجود - شعار "نه غزه، نه لبنان، جانم فدای ایران" رواج بیشتر و چشمگیرتری داشته است.

اعضای جنبش سبز درباره شیوه مواجهه با غزه و لبنان متکثر می اندیشند. شعار "نه غزه نه لبنان جانم فدای ایران" از مسلمات و مقدسات جنبش سبز نیست. شعار "برخی" از هموطنان ایرانی است. آنچنانکه شعار "هم غزه، هم لبنان، جانم فدای ایران" مطالبه برخی دیگر از اعضای جنبش سبز است. هر دو گرایش در صفوف همین جنبش قابل مشاهده اند. نادیده گرفتن گرایش اول همانقدر نادرست است که تعمیم شعارشان به کل جنبش و نادیده گرفتن گرایش دوم. هیچیک از این دو شعار را نمی توان شعار کل مردم ایران یا کل جنبش سبز اعلام کرد. هیچکدام را هم نمی توان نادیده گرفت. هر دو را هم می توان نقد کرد.

من به عنوان یکی از اعضای ساده این جنبش ضمن اعتراف به شعار "نه غزه، نه لبنان، جانم فدای ایران" به عنوان مطالبه برخی از هموطنان محترم، تمام انتقاد خود را متوجه حکومت بیخرد و عقب افتاده ای می کنم که به دلیل استفاده ابزاری از آلام ملت مظلوم فلسطین، جوانان صادقش را به وادی عکس العمل کشانده است. این شعار و شعارهای مشابه معلول سوء تدبیر استبداد دینی است. برای اصلاح این کاستی باید همه همت خود را مصروف مبارزه ملی با خودکامگی و دیکتاتوری کنیم. من حال برخی جوانان هموطنم را به نیکی درک می کنم که چرا به چنین نتیجه ای رسیده اند، اگر چه به شیوه ای متفاوت با ایشان استنتاج می کنم.

استفاده ابزاری حکام جمهوری اسلامی از باورهای دینی و سوء استفاده ایشان از احساسات و عواطف پاک انسانی ایرانیان باعث شده است، که اکنون مسائلی که برای همه عدالت خواهان و آزادی خواهان جهان از بدیهیات شمرده می شود، در فضای عمومی ایران نیازمند استدلال است. واضح است که "چراغی که خانه رواست، مسجد حرام است". در کلیه تصمیمات مرتبط با ایران، مصالح ملی ایران اولویت قطعی بر تمام امور دیگر دارد. اگر قرار است به کمک دیگر مظلومان بشتابیم مظلومیت مسلمانان همسایه در چچن (روسیه) و مظلومیت مسلمانان ترکستان شرقی در چین که یک سوم لغاتشان فارسی است و به فرهنگ ایرانی عشق می ورزند، چرا در بده و بستان سیاسی حکومت با فرمانروایان روسیه و چین فراموش شده است؟


پاسخ به پرسشهای کاربران سبزلینک، سیزدهم  شهریور ۱۳۸۹

شعار “نه غزه نه لبنان جانم فدای ایران” بر شعارهای دیگر غلبه داشته است. هرچند من این شعار را برخلاف ضوابط حقوق بشر، موازین اخلاقی و مصالح ملی ارزیابی می کنم. افراط و سوء استفاده رژیم جمهوری اسلامی از آرمان فلسطین نباید ما را در برابر نقض حقوق بشر و تجاوز به کرامت انسانی در دیگر سرزمینها بی تفاوت کند. آدم کشی و جنایت همه جا زشت و محکوم است چه در کهریزک و اوین چه در غزه و لبنان. شهروندان کشور همسایه ترکیه در این موضع از هموطنان محترم مدافع این شعارِ عکس العملی موفق تر عمل کرده اند.

پی نوشت 3:   شخصا توضیحات جناب کدیور درباره اصلاح موضع اولیه و اعلام این موضوع که شعار "نه غزه ،  نه لبنان،  جانم فدای ایران"  شعار غالب مردم ایران بوده است را قانع کننده می دانم و اصلاح موضع اولیه توسط ایشان را قابل ستایش می دانم. اما اولا نسبت به غیراخلاقی خواندن شعار "نه غزه، نه لبنان، جانم فدی ایران"  و اخلاقی خواندن شعار "هم غزه ، هم لبنان،  جانم فدای ایران"  بنا به استدلالات ارایه شده در نامه ارسالی ام به ایشان، متقاعد نشده ام و ضمنا مقصود اصلی این نامه که همانا اعلام موضع درباره سخنان اخیر سید حسن نصرالله  تا کنون بی پاسخ مانده است که امیدوارم در روزهای آتی و پس از فروخوابیدن التهابات موجود نسبت به این امر اقدام فرمایند.

پی نوشت 4: الان که متن را به روز رسانی می کنم، سه روز از انتشار مطلب اصلی می گذرد. همانطور که انتظار می رفت، جناب کدیور طی مصاحبه ای با مسیح علینژاد به اعلام موضع در برار سخنان سید حسن نصرالله پرداخته و گفته است که : ایرانیان بر خلاف اعراب حجاز، صاحب فرهنگ و تمدنی بزرگ بوده اند. فرهنگ و زبان پارسی خود را با جهانی عوض نمی کنیم. وی همچنین خطاب به دبیرکل حزب الله لبنان گفت که اگر خامنه ای برای او امام است برای بسیاری از ایرانیان داخل کشور کسی است که راهِ معاویه را رفته است.

8 نظرات:

ناشناس گفت...

salam
mikhastam khahesh konam dar soorate emkan baraye man davatnameye balatarin ersal konid,
kheili mamnoon misham,
my email: farhad.balatarin@gmail.com
movagh va sarboland bashid.

آکریم گفت...

دوست عزیز. خیلی خوشحال می شدم که چنین امکانی را داشتم. اما متاسفانه در حال حاضر دعوتنامه ای در اختیار ندارم که خدمت شما ارسال نمایم. پیشنهاد می کنم به جای بالاترین که سیستم عضوگیری آن محدود می باشد از وب سایت سبزلینک استفاده کنید که دارای محدودیت هایی از نوع بالاترین نیست.

http://sabzlink.com/login.php

پیروز و سبز و سرفراز باشید.

ناشناس گفت...

اکریم. واقعا متاسف شدم. اگر دل و دماغ برگشتن داشتید خبرم کنید.

آکریم گفت...

ممنون دهری عزیز. اگر رمقی باشد به بالاترین تنها با اکانت خودم بر خواهم گشت. همینقدر بگویم که مطالب طرح شده به هیچ عنوان صحت ندارد و به هیچ عنوان از دو یا چند شناسه استفاده نکرده ام و مطالب وکامنت های طرح شده هم، از نظر خودم عاری از توهین بوده است. از اینکه دوستان خوبی مثل شما را ممکن است از دست بدهم ناراحتم، اگر چه این تصمیم بالاترین بزرگترین لطف به زندگی شخصی من بوده است. در عین حال مطالبی هست که به زودی درباره آن خواهم نوشت. از لطفت بی نهایت سپاسگزارم و بسیار خوشحال شدم که کامنت محبت آمیز شما را اینجا دیدم.

آکادمی گفت...

بااینکه در خیلی از مسایل سیاسی با شما هم عقیده نبوده و اختلاف نظر دارم ولی به دلایل بسیار زیاد از این اتفاق ناراحت هستم و فکر می کنم بالاترین بدون دلیل قابل قبول اعضایش رااز نظرات یکی از بهترین کاربران خودش محروم کرد و مسایل دیگری در این مورد وجود داشته .امیدوارم هر چه زودتر با اکانت خودتون به بالاترین برگردید. به امید ایرانی آزاد

آکریم گفت...

آکادمی عزیز. سپاس از لطف شما و تقدیر از آزاداندیشی شما. از اینکه من را جزو کاربران خوب بالاترین دانسته ای به خودم می بالم. من هم امیدوارم که این مشکل حل شود اما با توجه به قراین موجود و مسایلی که احتمالا در جریان آن هستید این امر تقریبا منتفی است. اگر چه می توان کماکان امیدوار بود به اصلاح اشتباه. واقعیت هایی در این فرایند حذف غیرقانونی وجود دارد که در آینده بدان خواهم پرداخت. منتها چون این مسایل را حاشیه ای بر متن اصلی می دانم که ناگزیر از پرداختن به آنها شده ام، برای آنکه متن تحت تاثیر حاشیه قرار نگیرد و این وبلاگ آلوده به مسایل حاشیه ای نشود، مطالب مربوط به این موضوع را در وبلاگی جدید التاسیس به زودی بررسی خواهم کرد.
http://hashiehmatn.blogspot.com/

سپاس مجددو بدرود
به امید ایرانی آباد و آزاد

ناشناس گفت...

اکریم عزیز قصد دارم در پی ماجراهای اخیر بالاترین مطلبی بنویسم. اگر مجموعه ای از اخطارهایی که به شما شد و متن کامنتهایی که برای ان اخطار دریافت کردید در دسترستان هست و تمایل دارید برایم بفرستید. ایمیل من در بالاترین موجود است.

آکریم گفت...

دهری گرامی. ممنون از لطف و محبت شما. دوست نداشتم که در این وبلاگ به بحث های حاشیه ای بپردازم. لذا وبلاگی دیگر را به عنوان حاشیه ای بر متن ایجاد کردم و آنرا به حاشیه های اجتناب ناپذیر اختصاص داده ام. اینگونه هم متن تحت تاثیر حاشیه قرار نمی گیرد و هم حاشیه فدای متن نمی شود. این اخطارهای ناموجه و کل داستان حذفم در بالاترین که با اعمال نفوذ نیک آهنگ کوثر صورت گرفت را در همان وبلاگ بررسی کرده ام. می توانید برای در اختیار داشتن اخطارها و توضیحات کامل درباره آن حذف به پی نوشت آن مطلب مراجعه کنید: http://hashiehmatn.blogspot.com/2010/11/blog-post_18.html

از این که من را لایق مطلبی از مطالب وبلاگت تشخیص داده ای صمیمانه سپاسگزارم.

ارسال یک نظر

این دیوار برای یادگاری نوشتن شماست. بر این دیوار کاهگلی هر چه نبشته شود، نظر میهمانی ارجمند است و دلیلی بر موافقت یا مخالفت صاحبخانه نیست. صاحبخانه البته مختار است که هرزنوشته ها و توهین های مستقیم را از این خشت گلی بزداید. ضمنا همه کامنت ها ارزشمندند و پاسخ ندادن به یک کامنت لزوماً به معنی بی توجهی یا کم اهمیت قلمداد کردن آن کامنت یا نویسنده اش نیست.