پرسش از مهدی خلجی درباره روحانیت و جنبش سبز

فروردین ۰۷، ۱۳۹۰

پرسش من: در طی ایام پس از انتخابات، بعضی از نیروهای جنبش سبز انتظار داشتند که روحانیون مواضع مستقل تری اتخاذ کنند و در ظلم های آشکاری که به مردم و زندانیان سیاسی وارد می شود برای حفظ ظاهر هم که شده جانب عدالت را بگیرند نه اینکه یک سره از حکومت دفاع کنند یا سکوت کنند. انتظاری که البته تاکنون محقق نشده است.

۱- این انتظار را چقدر منطقی می دانید و عللی که باعث شده که روحانیت چنین سکوت یا تاییدی را پیشه کند چه می دانید؟

۲- در تحلیل هایی که درباره سکوت روحانیون داخل کشور می شود، عموما عامل فشارهای امنیتی هم لحاظ می گردد، اما سکوت فردی همچون سیستانی درباره موضوعات داخل ایران را چگونه ارزیابی می کنید؟

۳- در حالی که روحانیون، درباره ظلم های آشکار به مردم سکوت می کنند درباره نشان دادن چهره حضرت عباس یا تبلیغ مسیحیت حملات بسیار تندی به حکومت می کنند. سخنرانی اخیر وحید خراسانی که عملا نظام را زیر سوال می برد را چگونه ارزیابی می کنید؟ آیا به نوعی نمایش استقلال است یا واقعا اختلافات چنان در حال ریشه دواندن است که در آینده نه به خاطر همراهی با جنبش سبز بلکه به خاطر مسایلی دیگر، ممکن است بخشی از روحانیت سنتی را در مقابل نظام ببینیم؟

 پاسخ مهدی خلجی: 

انتظار از روحانیت برای پشتیبانی از عدالت یا دموکراسی خطاست. نظام روحانیت اگر چنین قدرت و مکنتی امروزه یافته همه از صدقه سر تبعیض‌های مالی و سیاسی جمهوری اسلامی است. این امر بیش از فشارهای امنیتی در رویکرد مثبت آن‌ها به حکومت اثر می‌گذارد.

در ذهن روحانیت، روحانیت با اسلام برابر است. اسلام منهای روحانیت، اسلام «راستین» نیست. احترام به روحانیت یعنی احترام به اسلام. به ویژه، مسلمانی با نفی منابع مالی روحانیت سازگار نیست. جمهوری اسلامی باج‌های کلان و مرتب به روحانیت می‌دهد تا «اسلامی» بودن خود را تضمین کند. از همین روست که روحانیت باور دارد حکومت ایران یگانه حکومت شیعی در جهان است که باید تقویت شود. این تصور را آیت الله سیستانی هم دارد. اگر اموال و موسسات آیت الله سیستانی در ایران به دست حکومت مصادره شود، آن وقت باید انتظار انتقاد او از جمهوری اسلامی را داشت. تا زمانی که شبکه‌ی مالی روحانیت زیر چتر حکومت گسترده‌تر می‌شود و اندامِ قدرت مراجع با پول‌های کلان مستقیم یا تبعیض‌های مالی فربه‌تر می‌شود نباید انتظار مخالفت آنان با جمهوری اسلامی را بُرد. از آن سو، هر وقت روحانیت پذیرفت که کارنامه‌ی اقتصادی شفافی داشته باشد و از حقوق سیاسی و اقتصادی برابری با دیگر شهروندان برخوردار باشد، توقع داشته باشید از منظر «عدالت» حکومت را نقد کند.

به واکنش متفاوت آیت الله وحید خراسانی و آیت الله سیستانی به حوادث بحرین و ایران بنگرید. خروشیدن در برابر کشتار شیعیان در بحرین نه از سر نیتِ مذهبی یا عدالت‌خواهی است. اگر چنین بود در ایران نیز شیعیانی به ظلم کشته و سرکوب شدند و بانگی از این مراجع برنیامد. مسأله ساده است. حکومت بحرین سنی است و علیه شیعیان تبعیض می‌گذارد. دفاع از شیعیان بحرین بر اعتبار و نفوذ مراجع شیعی می‌افزاید، اما دفاع از شیعیان تهران و دیگر جاها، ایستادن در برابر حکومتی است که مشروعیت خود را از تشیع می‌گیرد و به مراجع امتیاز می‌بخشد. به سخن دیگر، مراجع تا جایی از عدالت و حق دفاع می‌کنند که به تحکیم پایه‌های قدرت و ثروت آن‌ها بینجامد. باز تأکید می‌کنم که از استثناها بگذرید. من از قاعده سخن می‌گویم.

سوم. آن‌چه شما «ظلم به مردم» می‌نامید تازه نیست و انفعال روحانیت نیز هم. بر خلاف افسانه‌ای که ایدئولوژی‌پردازان اسلامی سده‌ی بیستم رواج دادند، شیعه «مذهب اعتراض» نیست.

شورش بر حاکمان اساساً بنیادِ فقهی ندارد و حاکم حق دارد شورشیان را قلع و قمع کند. حاکم هم کسی است که به زور قدرت را در دست گرفته است. به اقوال فقیهان شیعه درباره‌ی سلطان بنگرید. میرزا ابوالقاسم قمی، فقیه عصر قاجار، می‌گفت «حق تعالی چنان‌که پادشاهان را از برای محافظت و حراست ایشان از شر مفسدان قرار داده، پس علما و غیر علما به آن‌ها محتاج‌اند» (ارشادنامه، ص. ۳۸۲). هم او تأکید می‌کرد: «امر کردن به وجوب اطاعت مطلق سلطان – هرچند ظالم و بی‌معرفت به احکام الاهی – قبیح است… اما در صورت انحصار امر در رفع دشمنان دین، به سلطان شیعه – هر که خواهد باشد – پس آن نه از راه وجوب اطاعت اوست، بل‌که از راه وجوب دفع و اعانت در رفع تسلط اعادی دین بر خود ملکف، که گاه است واجب عینی می‌شود و گاهی کفایی».

بر این بنیاد، از مغالطه‌ای مشهور باید پرهیخت. بسیاری از ناآشنایان به ذهنیت فقهی می‌گویند چون مراجعی مانند آیت الله سیستانی به ولایت مطلقه‌ی فقیه باور ندارند، پس مخالف رهبر جمهوری اسلامی هستند. واقعیت آن است که در ذهنیت فقهی پیروی از حاکم واجب است به ویژه اگر ترسِ از دست دادن جان، مال و آبرو در میان باشد. برای پیروی از حاکم به هیچ رو اعتقاد به مشروعیت دینی وی ضروری نیست. به سخن دیگر، هیچ بعید نیست که آن کسانی که مراجع سنتی خوانده می‌شوند به نظریه‌ی سنتی شیعه یعنی اطاعت از سلطان بازگشته باشند و بدین روش، راهِ تبعیت از رهبر جمهوری اسلامی و بهره‌مندی از نعمت‌های مادی را بر خود گشوده باشند.

از سوی دیگر، اساساً مفهوم عدل و ظلم به معنایی که ما امروزه به کار می‌بریم تازه و محصول اندیشه‌ی جدید است و در فقه سابقه و معنا ندارد. سکوت فقیهان چندین و چندان توجیه شرعی دارد. ممکن است برای شما پذیرفتنی نباشد ولی در چارچوب فقه و فکر او بسنده است. غوغا بر سر بازی کردن نقش حضرت عباس یا تبلیغ مسیحیت تقویت نهاد روحانیت است اما دفاع از دموکراسی نه. روحانیت خواستار اسلامی‌تر شدن حکومت است و از این چشم‌انداز آن را نقد می‌کند؛ نقدی درونی و خانوادگی نه ریشه‌ای. آیین‌ها ابزار گسترش نفوذ اجتماعی روحانیت و تعمیق انقیاد مومنان نسبت به آن‌هاست. از این رو، روحانیت به طبیعت بدان حساس است.

-----------------------------------------------------------------------------------

پی نوشت 1: این پرسش و پاسخ به همت سایت سبزلینک صورت گرفته است که در طی آن، این فرصت فراهم شد که من نیز سوال خود را طرح نمایم. سایر سوالات و پاسخ ها را می توانید در این لینک پیگیری نمایید.

پی نوشت 2: سوابق و بیوگرافی مهدی خلجی را می توانید از اینجا و اینجا پیگیری نمایید.

 

1 نظرات:

تینا گفت...

سلام – سال نو و سیزده بدرتون مبارک

ببخشید که مطلبم مرتبط نیست می خواستم اگه موافق باشید با هم تبادل لینک کنیم
وبلاگ من تینایی هست و آدرسشم اینه:
http://tinaie.blogspot.com
من در دنباله با شناسه Tinaj2010 ودر بالاترین هم با شناسه Tina.j عضو هستم…

لطفا اگر نظرتون موافق بود من رو از طریق ایمیلم ، نظرات وبلاگم و یا فرم تماس وبلاگم در جریان قرار بدید…

موفق باشید و پیروز و سال خوبی هم داشته باشید

ارسال یک نظر

این دیوار برای یادگاری نوشتن شماست. بر این دیوار کاهگلی هر چه نبشته شود، نظر میهمانی ارجمند است و دلیلی بر موافقت یا مخالفت صاحبخانه نیست. صاحبخانه البته مختار است که هرزنوشته ها و توهین های مستقیم را از این خشت گلی بزداید. ضمنا همه کامنت ها ارزشمندند و پاسخ ندادن به یک کامنت لزوماً به معنی بی توجهی یا کم اهمیت قلمداد کردن آن کامنت یا نویسنده اش نیست.