آتش دل

اسفند ۱۱، ۱۳۸۹

شکایت به نزد خدای عزوجل برم که حکومتی که با توسل به  دینش مستقر گردیده موجب ذلت و عقب ماندگی مردم شده است و مبلغین دست آویزنده به دینش، پیام آورندگان حزن و اندوه و تباهی.
از دست و زبان که برآید              کز سوز دلش سخن بگوید؟
اوضاع مملکت چنان شده است  و ظلم ظالم چنان از حد زیادت گرفته،  که هر نفسی فرو می رود، بغضی در گلو خفه می کند و چون بیرون می آید آتشی در دل می افروزد. پس در هر نفس دو آه موجود است و بر هر آه، آتشی در دل فروزان.
              دولتش به که ز تقصیر خویش              عذر به درگاه مردم آورد
ورنه جزای حکومت داریش               کس نتواند که به جای آورد
فریاد حزن انگیز خونین دلان به آسمان رسیده و سایه ظلم بی حساب حکومت در همه جا کشیده شده. پرده ناموس مردمان بی گناه دریده و وظیفه روزی به خطای نکرده بریده.
ای که از خزانه بیت المال      چاپلوس و ترسا و مزدور داری
مردمان را کجا کنی تکریم       تو که با دوستان غضب داری
جلاد دستگاه قضا را گفته تا چوبه دار به پا دارد و شحنگان را فراخوانده تا ظلم را به اوج برسانند و خلعت سیاه بر تن مادران عزا بپوشانند و دیوارهای آهنی بر دور خورشید کشند و امید جوانان شهر را ناامید کنند و به هزار ترفند گرد مرگ بر شهر بپاشند.   
 همه از ظلم  تو سرگشته و حیرانند       شرط انصاف نباشد که تو بر کار مانی
مردمان در عسارت و  فعالان و رهبران در اسارت،  خون در دل و خشم در نگاه موج می زند. مردمان فرصتی می جویند تا زنجیر اسارت از تن  خود و رهبران  بگسلند:
ز آه شرر بار این قفس را بَر شِکَنُ و زیر و زِبَر کن 



-----------------------------------------------------------------------------
پی نوشت: این مطلب را پیش از این در وبسایت جرس منتشر نموده ام.

6 نظرات:

ناشناس گفت...

مرسی این قسمتش خیلی فراخور این شرایط امروزمون هست: "هر نفسی فرو می رود، بغضی در گلو خفه می کند و چون بیرون می آید آتشی در دل می افروزد. پس در هر نفس دو آه موجود است و بر هر آه، آتشی در دل فروزان."

ناشناس گفت...

آکریم عزیز؛
رفتم پروفایل شما رو تو بالاترین نگاه کردم دیدم باز شده. مثل اینکه حاج مهدی سرش به سنگ خورده. امیدوارم شما هم به بالاترین برگردین.

آکریم گفت...
این نظر توسط نویسنده حذف شده است.
آکریم گفت...

دوست عزیز

سپاسگزارم از لطف و پیام صمیمانه ات. (کاش می دانستم که با کدام دوست عزیز در حال صحبت هستم)

حقیقتا از اینکه از فضای بالاترین و دوستان خوبم در آنجا دور هستم، ناراحتم اما بنا به دلایلی در این مدت نمی توانستم برگردم. در عوض در خلال این ایام سعی کردم که در فضاهای دیگر، فعالیت داشته باشم.

اما اینکه چرا تاکنون برنگشته ام: در جریان هستید که حساب من به اتهام دارا بودن دو شناسه بسته شد. شناسه ای که مدعی بودند شناسه دوم من هست، دوست دیگری بنام اسپنوزا بود که از قدیمیهای بالاترین است. اتفاقاتی که احتمالا در جریان آن هستید نهایتا منجر به این شد که به بهانه این که ایشان آی دی دوم من است، حساب هر دویمان را ببندند و علیرغم باز شدن حساب من، حساب ایشان را هنوز باز نکرده اند و همچنان مدعی هستند که ایشان آی دی دوم من است. بازگشت من بدون حل شدن این قضیه به منزله پذیرش این موضوع هست که من، آی دی دوم داشتن را پذیرفته ام. این در حالی است که خود مدیران بالاترین و معتمدانشان هر دوی ما را در جاهای دیگری مثل فرندفید می شناختند و خودشان نیز آگاه بودند که این اتهام از اساس غیرواقعی است. نامه ای به بالاترین نوشتم و خواشتم که حساب ایشان را باز کند اما جوابی نگرفتم.

با همه این اوصاف، به عشق روزهای خوب بالاترین (که این روزها کمرنگ شده)، و دیدار با دوستان خوبی مثل شما هر روز وسوسه بازگشت دارم ولی دغدغه هایی هم داشتم که شرح بخشی از آن را فوقا دادم که مانع از این اقدام می شدند.

به هر حال، امیدوارم که این مسایل حل شود و بتوانم دوباره در جمع دوستان حضور یابم.
دوباره از لطفت و از اینکه به یاد من بودی، سپاسگزارم.

مشتاق حضور در جمع صمیمانه شما دوستان
آکریم

ناشناس گفت...

آکریم عزیز؛
معذزت میخوام که ناشناس مینویسم. سربازای سایبری رژیم امکان داره اینجا رو هم زیر نظر داشته باشن
واقعیتش، من وقتی به بالاترین رفتم یکی دو هفته بعدش حساب شما رو بستن که برای من که لینکای شما رو دنبال میکردم خیلی ناراحت کننده بود.
بله، در جریان اون هستم. امیدوارم شما و اسپنوزای عزیز هرچه زودتر به بالاترین برگردید. خیلی دلم تنگ شده. دلایلی که شما آوردید سنگ هم بشنوه باید از خجالت ترک برداره. حاج مهدی که جای خود داره...
موفق باشید :)

آکریم گفت...

ممنونم از لطف و همراهی ات. من هم مشتاق به حضور دوباره در جمع دوستان هستم.

ارسال یک نظر

این دیوار برای یادگاری نوشتن شماست. بر این دیوار کاهگلی هر چه نبشته شود، نظر میهمانی ارجمند است و دلیلی بر موافقت یا مخالفت صاحبخانه نیست. صاحبخانه البته مختار است که هرزنوشته ها و توهین های مستقیم را از این خشت گلی بزداید. ضمنا همه کامنت ها ارزشمندند و پاسخ ندادن به یک کامنت لزوماً به معنی بی توجهی یا کم اهمیت قلمداد کردن آن کامنت یا نویسنده اش نیست.