انتشار صحبت های خصوصی نیک آهنگ با مهدی هاشمی موجی از واکنش ها را ایجاد کرده است. این صحبت ها با تعهد نیک آهنگ مبنی بر خصوصی بودن آنها انجام شده است اما اینک بصورت گسترده منتشر
شده اند و با توجه به اینکه مهدی هاشمی همینک در زندان جمهوری اسلامی به سر می برد، تاثیر انتشار این صحبت ها چه بر وضعیت قضایی شخص مهدی هاشمی و چه بر فضای سیاسی
ایران چندان غیرقابل پیش بینی نیست.
صرفنظر
از بحث هایی که درباره غیراخلاقی و غیرقانونی بودن این کار چه در ضبط مکالمه و چه در
انتشار آن می شود، نوع رفتار نیک آهنگ در قضیه مهدی هاشمی جالب توجه است. در فضایی
که پوپولیسم بیداد می کرد (و می کند) و تحلیل هایی غالبا شعاری که در «تاکسی» سیاست ایران و در
دل فضای آشفته مجازی جا باز می کرد (و می
کند)، نیک آهنگ کوثر نیز با طرح ها و نوشته های عموما کم مایه اما همگام با موج
پوپولیسم ایجاد شده در وب فارسی، توانست جایی محقرانه برای خودش باز کند و برای
این کار چه ابزاری بهتر از نردبان پوسیده هاشمی؟! هاشمی اگر چه سالهاست همچون یک شیر بی یال و دم و کوپال، نقش موثری در
فضای سیاسی کشور ندارد، اما بازی مار و پله سیاست و پوپولیسم در ایران چنان است که
یکی مثل احمدی نژاد می تواند سوار بر این نردبان شود و خود را در ضدیت و قطبیت با
هاشمی معرفی کند و ناگاه از پستوی شهردای به ریاست جمهوری برسد و هشت سال خودش را
با توسل به همین ابزار در قدرت نگه دارد و در آن سوی داستان و در خارج از مرزهای
ایران هم یکی مثل نیک آهنگ می تواند سوار بر نردبان ضدیت با هاشمی، از رختشویی در کانادا به
تئوریسینی لشکر پوپولیست ها برسد. افکار عمومی اما بسیار کم حافظه است و به خاطر ندارد که
احمدی نژادی روزی در رکاب هاشمی
خدمت می کرد و همین چند سال پیش وقتی مسئول یکی از ستادهای انتخاباتی هاشمی رفسنجانی بود در مقام تملق درباره هاشمی گفته بود که « نام هاشمی در تاریخ پرافتخار انقلاب
اسلامی با درخشندگی و به نیکی ثبت خواهد شد.» و به همین قرینه، نیک آهنگی که امروز خود را در ضدیت با هاشمی
تعریف می کند روزی روزگار جزو خدم و حشم دستگاه هاشمی بوده است و از مشاورت مطبوعاتی
و تبلیغاتی گرفته تا فعالیت در سازمان بهینه سازی مصرف سوخت به مدیریت مهدی
هاشمی بخشی از همان خاطرات فراموش شده
افکار عمومی است. حتی فضای حاکم بر همین گفتگویی که اخیرا منتشر شده است نیز از وجود نوعی
ارتباط دوستانه و صمیمی بین نیک آهنگ و مهدی هاشمی حکایت می کند.
البته
بعدها چه به دلیل خاطره تلخ راه داده نشدن نیک آهنگ به بازی سیاسی در فضای
انتخاباتی ایران و چه احتمالا به دلیل قطع یا کم شدن کمک های مالی و چه به دلیل
تمایل نیک آهنگ به سوار شدن بر موج ضدیت با هاشمی، این ارتباط حداقل در ظاهر رو به
تیرگی نهاد. بعد از این بود که «بازی بگم بگم»
که یک سویش در ایران و توسط احمدی نژاد اجرا می شد یک سوی دیگرش هم در خارج از
کشور و توسط نیک آهنگ کوثر اجرا شد. یک روز تهدید به انتشار خاطراتش از فسادهای
سازمان بهینه سازی مصرف سوخت می کرد، روز دیگر پس از انتشار قطره ای خاطراتش، آنها
را از روی وبلاگش بر می داشت؛ یک روز تهدید به انتشار ارتباط مالی رسانه های مختلف
با مهدی هاشمی می کرد و روز دیگری واسطه معامله ای برای اجاره سایت یا روزنامه ای
برای مهدی هاشمی می شد؛ و ... در تمام این مدت هر چند ظاهرا خود را در ضدیت با
خانواده هاشمی و به خصوص مهدی هاشمی نشان می داد، اما ارتباطش با مهدی هاشمی حفظ می شد
که نمونه اش همین گفتگوی صمیمانه و خصوصی اخیرا منتشر
شده اش با مهدی هاشمی علیرغم آتش بیاری اش در معرکه هاشمی-بوذری است. این داستان
می توانست همچنان ادامه داشته باشد ولی انتشار مکالمات
خصوصی نیک آهنگ با مهدی هاشمی مطمئنا آنچنان تبعات سنگینی برای مهدی هاشمی خواهد
داشت که احتمالا نیک آهنگ دیگر نتواند بازیِ همزمان خوردن از آخور و توبره را
ادامه بدهد! و شاید هم انتشار مرحله ای این مکالمات، آخرین بهره برداری ها از بازی
ای است که برای نیک آهنگ رو به اتمام است ولی برای مهدی هاشمی تازه شروع شده است،
بازی که از این پس مهره های امنیتی رژیم کنترل آن را کاملا در دست خواهند گرفت. پاسی
که نیک آهنگ داده است آنقدر بلند است که آبشاری
که از پی آن زده می شود می تواند در هر گوشه زمین فرود آید، از اعتراف تلویزیونی
هاشمی گرفته تا حتی اعدام او! حتی می توانند کاری کنند که دامنه آن از مهدی هاشمی و خانواده هاشمی هم فراتر برود و آتش آن دامن زندانیان سیاسی و رهبران جنبش سبز را هم بگیرد. از سال 88 و بعد از شکل گیری جنبش سبز، نیروهای امنیتی رژیم دنبال جا انداختن سناریویی بودند که هیچ چیزش با هیچ چیزش نمی خواند ولی حالا به مدد این تحفه ای که نیک آهنگ به ارمغان آورده، پختن یک سناریوی مرتب کار چندان دشواری نیست.
در همین زمینه: